کلمه جو
صفحه اصلی

بوخت

فرهنگ فارسی

( مصدراسم ) نجات داده نجات یافته . در ترکیب اسما آید : سه بوخت چهار بوخت .

لغت نامه دهخدا

بوخت . [ ب ُ / بُو ] (ن مف ) بُخت . نجات داده . نجات یافته . درترکیب اسماء آید: سه بوخت . سبخت . چهاربوخت . صهاربخت . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به بُخت و بوختن شود.


بوخت. [ ب ُ / بُو ] ( ن مف ) بُخت. نجات داده. نجات یافته. درترکیب اسماء آید: سه بوخت. سبخت . چهاربوخت. صهاربخت . ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به بُخت و بوختن شود.

بوخت. ( اِ ) پسر باشد که برادر دختر است. ( برهان ) ( هفت قلزم ) ( ناظم الاطباء ). پسر را گویند چنانکه دخت دختر را. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) : ماه فروردین روزخرداد، فریدون جهان را بخش کرد. روم را به سلم داد و ترکستان را به تور داد و ایران شهر را به ایرج و سه دختر بوخت خسرو تازیکان شه را بخواست و بزنی به پسران داد. ( از سبک شناسی ج 1 ص 354 ). رجوع به بُخت شود.

بوخت . (اِ) پسر باشد که برادر دختر است . (برهان ) (هفت قلزم ) (ناظم الاطباء). پسر را گویند چنانکه دخت دختر را. (آنندراج ) (انجمن آرا) : ماه فروردین روزخرداد، فریدون جهان را بخش کرد. روم را به سلم داد و ترکستان را به تور داد و ایران شهر را به ایرج و سه دختر بوخت خسرو تازیکان شه را بخواست و بزنی به پسران داد. (از سبک شناسی ج 1 ص 354). رجوع به بُخت شود.


دانشنامه عمومی

بوخت (آلمان). بوخت (به آلمانی: Buchet) یک شهر در آلمان است که در بیتبورگ-پروم واقع شده است.
فهرست شهرهای آلمان

پیشنهاد کاربران

در سالنهای مخابذاتی که شما رها در آنجا توزیع میشود mdf میگویند جهت آدرسی دهی و مشخص شدن محل دقیق یک شماره را بوخت میگویند که وازه آلمانی است که از دو محل مشخص میگردد ردیف ترمینالها و ستون ترمینالها که هر شماره یک محل در ردیف دارد که از مرکز میاید و یک محل در ستون دارد که به سمت کابل مشترک میرود به محل دقیق شماره روی هر ترمینال را بوخت میگویند که همیه اصطلاح در پست ها و کافو های مخابرات که در سطح شهر هم هستند اطلاق میشود.

بوخت به چم نجات و نجات دادن هست


کلمات دیگر: