خراشیدن به ناخن یا فرو بردن پنج ناخن دست به ... یا نواختن .
چنگ برزدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چنگ برزدن. [ چ َ ب َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) خراشیدن به ناخن یا فروبردن پنج ناخن دست به چیزی. مجازاً، درازدستی کردن. تعدی و تجاوز کردن. چیزی را ربودن :
بقندیل قدیمان در زدن سنگ
به کالای یتیمان برزدن چنگ.
بینی آن ترکی که چون او برزند بر چنگ چنگ
از دل ابدال بگریزد به یک فرسنگ سنگ.
بقندیل قدیمان در زدن سنگ
به کالای یتیمان برزدن چنگ.
نظامی.
|| نواختن چنگ : بینی آن ترکی که چون او برزند بر چنگ چنگ
از دل ابدال بگریزد به یک فرسنگ سنگ.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 61 ).
کلمات دیگر: