کلمه جو
صفحه اصلی

چناره

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان ژاوه رود بخش حوم. شهرستان سنندج .

لغت نامه دهخدا

چناره . [ چ ِ رَ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: نام یکی از جویهای سرابی تویسرکان و محلی از اراضی مرغوب سرابی است که درکنار رود «کزندر» واقع شده است . از این محل چون هزار قدم سربالا روند در بالای تپه به مزار امامزاده ای رسند که به امامزاده اسماعیل معروف و از فرزندان بلافصل حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام است و چون دوهزار قدم از مزار امامزاده به سوی شهر سرازیر شوند آنجا کوهی است که «قلندرسیاه » نام دارد و هوایش بس لطیف است . از بالای تپه منظره ٔ تویسرکان پیداست و اگر در آنجا عمارتی سازند چشم اندازی بی نظیر خواهد داشت . بین این تپه و مزار امامزاده تپه ٔ دیگری است که آن را «سنقری »میگویند و اراضی آن مرغوبتر از سایر اراضی است و ملک خرده مالک میباشد. (از مرآت البلدان ج 4 ص 274).


چناره . [ چ ِ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تیلکوه بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج که در 69 هزارگزی شمال باختری دیواندره و 3 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ دیواندره به سقز واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 120 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و چشمه . محصولش غلات ، توتون و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


چناره . [ چ ِ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ژاوه رود بخش حومه ٔ شهرستان سنندج که در 18 هزارگزی جنوب شهرستان سنندج و دوهزارگزی باختر راه شوسه ٔ سنندج به کرمانشاه واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 90 تن سکنه دارد. آبش از چشمه . محصولش غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


چناره. [ چ ِ رَ ] ( اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: نام یکی از جویهای سرابی تویسرکان و محلی از اراضی مرغوب سرابی است که درکنار رود «کزندر» واقع شده است. از این محل چون هزار قدم سربالا روند در بالای تپه به مزار امامزاده ای رسند که به امامزاده اسماعیل معروف و از فرزندان بلافصل حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام است و چون دوهزار قدم از مزار امامزاده به سوی شهر سرازیر شوند آنجا کوهی است که «قلندرسیاه » نام دارد و هوایش بس لطیف است. از بالای تپه منظره تویسرکان پیداست و اگر در آنجا عمارتی سازند چشم اندازی بی نظیر خواهد داشت. بین این تپه و مزار امامزاده تپه دیگری است که آن را «سنقری »میگویند و اراضی آن مرغوبتر از سایر اراضی است و ملک خرده مالک میباشد. ( از مرآت البلدان ج 4 ص 274 ).

چناره. [ چ ِ رَ / رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میاندربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه که در 30 هزارگزی شمال کرمانشاه و 5 هزارگزی خاور راه شوسه کردستان واقع است. دامنه و سردسیر است و 280 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات ، حبوبات ، دیم و لبنیات. شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

چناره. [ چ ِ رَ / رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان تیلکوه بخش دیواندره شهرستان سنندج که در 69 هزارگزی شمال باختری دیواندره و 3 هزارگزی جنوب راه شوسه دیواندره به سقز واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 120 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و چشمه. محصولش غلات ، توتون و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

چناره. [ چ ِ رَ / رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سرشینو بخش مریوان شهرستان سنندج که در 32 هزارگزی شمال خاوری دژشاهپور و 6 هزارگزی شمال ویله واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 200 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه کویله. محصولش غلات ، لبنیات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو و صعب العبور است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

چناره. [ چ ِ رَ / رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ژاوه رود بخش حومه شهرستان سنندج که در 18 هزارگزی جنوب شهرستان سنندج و دوهزارگزی باختر راه شوسه سنندج به کرمانشاه واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 90 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

چناره . [ چ ِ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرشینو بخش مریوان شهرستان سنندج که در 32 هزارگزی شمال خاوری دژشاهپور و 6 هزارگزی شمال ویله واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 200 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ کویله . محصولش غلات ، لبنیات و حبوبات . شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو و صعب العبور است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


چناره . [ چ ِ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میاندربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه که در 30 هزارگزی شمال کرمانشاه و 5 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ کردستان واقع است . دامنه و سردسیر است و 280 تن سکنه دارد. آبش از چشمه . محصولش غلات ، حبوبات ، دیم و لبنیات . شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


دانشنامه عمومی

چـِناره شهری است در استان کردستان در غرب ایران. این شهر در بخش سرشیو شهرستان مریوان قرار گرفته است. جمعیت این شهر در سال ۱۳۸۵، برابر با ۶۹۳ نفر بوده است.
نام شهردار، مختصات و ارتفاع
سدی به نام سد گاران در پیرامون چناره در دست ساخت است که آب مورد نیاز ۱۰ هزار هکتار از زمین های کشاورزی و آب آشامیدنی مریوان را تا ۳۰ سال آینده تأمین خواهد کرد. ساخت این سد زیان های مالی به مردم روستای دوویسه زده است.
لغتنامه دهخدا به نقل از جلد پنجم فرهنگ جغرافیایی ایران می نویسد:چناره دهی است از دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج که در ۳۲ هزار گزی شمال خاوری دژ شاهپور و ۶ هزارگزی شمال ویله واقع است. کوهستانی و سردسیر است و ۲۰۰ تن سکنه دارد. آبش از رودخانه کویله. محصولش غلات، لبنیات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو و سخت گذر است.


کلمات دیگر: