کلمه جو
صفحه اصلی

خرده چیدن

فرهنگ فارسی

ریزه ها و باقی مانده های چیزی را جمع کردن .

لغت نامه دهخدا

خرده چیدن. [ خ ُ دَ / دِ دَ ] ( مص مرکب ) ریزه ها و باقی مانده های چیزی را جمع کردن :
مرغ از پس نان خوردن او خرده نچیدی.
( گلستان ).


کلمات دیگر: