کلمه جو
صفحه اصلی

خرد انگشت

فرهنگ فارسی

انگشت کوچک خنصر انگشت خرد

لغت نامه دهخدا

خردانگشت. [ خ ُ اَ گ ُ ] ( اِ مرکب ) انگشت کوچک. خنصر. انگشت خرد. || ( ص مرکب ) کرشاء. ( منتهی الارب ). پایی که انگشتهایش کوچک باشد.


کلمات دیگر: