کلمه جو
صفحه اصلی

ابن منذر

فرهنگ فارسی

او را کسری پبای فیلان افکند

لغت نامه دهخدا

ابن منذر. [ اِ ن ُم ُ ذِ ] ( اِخ ) رجوع به ابراهیم بن منذر خزامی شود.

ابن منذر. [ اِ ن ُ م ُ ذِ ] ( اِخ ) نعمان بن مُنذر، ملک حیره. او را کسری بپای پیلان افکند.
- امثال :
شبی چون شب ابن منذر ؛ شبی بیمناک و صعب.

ابن منذر. [ اِ ن ُ م ُ ذِ ] ( اِخ ) ابوبکر رئیس اصطبل و بیطاران سلطان ناصربن قلاوون ( وفات 741 هَ.ق. ). او راست کتاب الصناعتین البیطره و الزرطفه . کاشف الویل فی معرفة امراض الخیل و آنرا کتاب الناصری نیز گفته اند جلد اول آن مشتمل بر احوال اسب عربی و تربیت آن و اشعاری که درباره اسب سروده اند، جلد دوم شامل نام کسانی که درباره ٔاسب کتاب نوشته اند و جلد سوم در بیماریهای اسبان.

ابن منذر. [ اِ ن ُ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابوبکر رئیس اصطبل و بیطاران سلطان ناصربن قلاوون (وفات 741 هَ .ق .). او راست کتاب الصناعتین البیطره و الزرطفه . کاشف الویل فی معرفة امراض الخیل و آنرا کتاب الناصری نیز گفته اند جلد اول آن مشتمل بر احوال اسب عربی و تربیت آن و اشعاری که درباره ٔ اسب سروده اند، جلد دوم شامل نام کسانی که درباره ٔاسب کتاب نوشته اند و جلد سوم در بیماریهای اسبان .


ابن منذر. [ اِ ن ُ م ُ ذِ ] (اِخ ) نعمان بن مُنذر، ملک حیره . او را کسری بپای پیلان افکند.
- امثال :
شبی چون شب ابن منذر ؛ شبی بیمناک و صعب .


ابن منذر. [ اِ ن ُم ُ ذِ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن منذر خزامی شود.


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابن منذر (ابهام زدایی). ابن منذر ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • ابن منذر ابوالولید محمد بن عمر منذر، اِبْن ِ مُنْذِر، ابوالولید محمد بن عمر منذر (د ۵۵۸ق /۱۱۶۳م )، از سیاست پیشگان و بزرگان شِلب در غرب اندلس و از رهبران قیام مریدون • ابن منذر ابوبکر محمد بن ابراهیم نیشابوری، اِبْن ِ مُنْذِر، ابوبکر محمد بن ابراهیم بن منذر بن جارود نیشابوری (ح ۲۴۱-۲۹ شعبان ۳۱۸ق /۸۵۵ -۲۶ سپتامبر ۹۳۰م )، فقیه ، محدث و مفسر مکی
...


کلمات دیگر: