مترادف صف بندی : رویارویی، صف آرایی
صف بندی
مترادف صف بندی : رویارویی، صف آرایی
فارسی به انگلیسی
arrayal (of troops), alignment
مترادف و متضاد
رویارویی، صفآرایی
تنظیم، هم ترازی، صف بندی
تنظیم، صف بندی
صف بندی
فرهنگ فارسی
فرایند ایجاد تأخیر در یک کنش تا پیدایش وضعیت مطلوب، مانند در صف قرار دادن درخواست تماس تا آزاد شدن خط
به صف سپاهیان نمازگزاران و غیره در آمدن رده بندی صف آرایی .
لغت نامه دهخدا
صف بندی. [ ص َ ب َ ] ( حامص مرکب ) رده بندی. صف سازی. صف آرائی. به صف درآمدن سپاهی یا نمازگزاران یا کسان یا چیزهای دیگر.
فرهنگستان زبان و ادب
{queueing} [مهندسی مخابرات] فرایند ایجاد تأخیر در یک کنش تا پیدایش وضعیت مطلوب، مانند در صف قرار دادن درخواست تماس تا آزاد شدن خط
کلمات دیگر: