صدا زدن
فارسی به انگلیسی
to call, calling, hail, page, flag
فارسی به عربی
برد , زبد
مترادف و متضاد
احضار کردن، خواستن، ملقب کردن، صدا زدن، نامیدن، فرا خواندن، خواندن
اظهار کردن، صدا زدن، کف کردن، بکف اوردن
صدا زدن، تگرگ باریدن، اعلام ورود کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) بانگ دادن آواز دادن کسی را نامیدن و احضار کردن .
لغت نامه دهخدا
صدا زدن. [ ص َ / ص ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) بانگ دادن. آواز دادن. خواندن : پس صدا زد ایاز رسن بیاور. ( فیه مافیه ).
دانشنامه عمومی
صدازدن یکی از رسوم سنتی افغان ها است.
سپندارمذگان
بر طبق رسم مرسوم در جامعهٔ افغانستان معمولاً پیشنهاد ازدواج توسط پسر طی مراسم خواستگاری انجام می شود. اگر دختری از پسری بخواهد که با وی ازدواج کند به این کار صدازدن گفته می شود. وقتی یک دختر پسری را صدا بزند بر پسر واجب است که با او ازدواج کند. پیشنهاد ازدواج توسط دختر به معنای پذیرش تمام شرایط پسر می باشد. معمولاً سر باز زدن پسر از ازدواج عملی مذموم و ناجوانمردانه به حساب می آید.
سپندارمذگان
بر طبق رسم مرسوم در جامعهٔ افغانستان معمولاً پیشنهاد ازدواج توسط پسر طی مراسم خواستگاری انجام می شود. اگر دختری از پسری بخواهد که با وی ازدواج کند به این کار صدازدن گفته می شود. وقتی یک دختر پسری را صدا بزند بر پسر واجب است که با او ازدواج کند. پیشنهاد ازدواج توسط دختر به معنای پذیرش تمام شرایط پسر می باشد. معمولاً سر باز زدن پسر از ازدواج عملی مذموم و ناجوانمردانه به حساب می آید.
wiki: صدا زدن
پیشنهاد کاربران
ندا
Call to
خطاب کردن
کلمات دیگر: