مترادف شبکور : خفاش، شب پره، وطواط
شبکور
مترادف شبکور : خفاش، شب پره، وطواط
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
خشت، خفاش، چوب، چوگان، چماق، شبکور، شب پره، عصا، گل اماده برای کوزه گری، لعاب مخصوص ظروف سفالی، چوگاندار، نیمهیاپارهاجر، ضربت
شبکور، روزبین
شبکور
خفاش، شبپره، وطواط
فرهنگ فارسی
۱ - کسی که شب جایی را نبیند . ۲ - خفاش .
فرد مبتلا به شبکوری
فرهنگ معین
( ~ . ) (اِمر. ) ۱ - کسی که شب جایی را نبیند. ۲ - خفاش .
لغت نامه دهخدا
شبکور. [ ش َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سوسن ایذه شهرستان اهواز. دارای 330 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).، شب کور. [ ش َ ] ( ص مرکب ) آنکه به شب هیچ نبیند. أعشی. کسی که در شب چشمش نبیند. ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به شب کوری شود. || ( اِ مرکب ) خفاش. شب پره.
شبکور. [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سوسن ایذه شهرستان اهواز. دارای 330 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
فرهنگ عمید
۱. ویژگی آن که در شب جایی را نبیند.
۲. (اسم ) (زیست شناسی ) = خفاش
۲. (اسم ) (زیست شناسی ) = خفاش
فرهنگستان زبان و ادب
{nyctalope} [پزشکی] فرد مبتلا به شبکوری
پیشنهاد کاربران
ادوس
کلمات دیگر: