کلمه جو
صفحه اصلی

طرح دادن


مترادف طرح دادن : برنامه دادن، پیشنهاد دادن، پروژه نوشتن

فارسی به عربی

حرکة

مترادف و متضاد

plan (فعل)
طرح کردن، نقشه کشیدن، ترتیب کارها را معین کردن، طراحی کردن، طرح دادن، طرح ریزی کردن، طرح ریختن

برنامه دادن، پیشنهاد دادن، پروژه نوشتن


فرهنگ فارسی

۱ - رو گردانیدن اعراض کردن . ۲ - در کنار نهادن و معزول از عمل کردن حریف قوی یک یا چند سوار خود را تا حرف ضعیف با او برابری کرد ( بیشتر این کار را برای تحقیر طرف کنند ) طرح کردن .

فرهنگ معین

( ~ . دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . )۱ - رو - گردانیدن . ۲ - پیشنهاد دادن .

لغت نامه دهخدا

طرح دادن. [ طَ دَ ] ( مص مرکب ) رو گردانیدن. اعراض کردن. علامی فهامه در اکبرنامه نوشته : «مناسب دولت قاهره است که جنگ را طرح داده از آب نربده بگذریم و به هند نفسی راست کنیم و مردم تازه زور فراهم آوریم ». و بمعنی اول مسیح کاشی گوید :
داو نخست هر دو جهان باختم ولی
در نرد عشق طرح به لیلاج میدهیم.
گر به گلشن کند آن سرو پریچهر خرام
سنبلستان به چمن طرح دهد گیسویش.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
|| در بازی شطرنج ، طرح دادن ، یا طرح کردن ، عبارت است از در کنار نهادن و معزول از عمل کردن حریف قوی یک یا چند از سواران خود را تا حریف ضعیف با او برابری تواند کرد و بیشتر این کار برای تحقیر حریف کنند : واضع آن [ یعنی شطرنج ] به اسرار جبر و قدر سخت بینا بوده است و از کار تقدیر آفریدگار و تدبیر آفریدگان آگاه ، آن را بنهاد و در نهادن آن فرانمودکه صاحب آن عمل با غایت چابک دستی و به بازی و زیرک دلی ، اگرچه رخی یا فرسی بر خصم طرح دهد، شاید که به وقت باختن از آن حریف کنددست بدباز نادان ، بازیی آید که دست خصم را فروبندد و در مضیقی افتد که هیچ چاره جز دست بازچیدن و به قائم ریختن نداند. ( مرزبان نامه ).و رجوع به مجموعه مترادفات ص 44 شود.


کلمات دیگر: