کلمه جو
صفحه اصلی

صحه


مترادف صحه : تصدیق، گواهی، امضا، توشیح، بهداشت، صحت

فارسی به انگلیسی

signature, endorsement, assent, seal

signature, endorsement


seal


فارسی به عربی

توقیع

عربی به فارسی

تندرستي , بهبودي , سلا مت , مزاج , حال


مترادف و متضاد

۱. تصدیق، گواهی
۲. امضا، توشیح،
۳. بهداشت، صحت


signature (اسم)
اثر، دستینه، امضا، پاراف، امضاء، امضاء کردن، صحه، توشیح

تصدیق، گواهی


امضا، توشیح


بهداشت، صحت


فرهنگ فارسی

۱- ( فعل اسم ) ) درست است : درمیان صالحان یک اصلحی است بر سر توقیعش از سلطان صحی است . ( مثنوی ) ۲ - تصدیق امضائ . توضیح صح بفتح صاد و حائ مشدد که بمعنی امضائ و تصدیق استعمال میشود چنانکه گویند : فلان کس بمعامله مزبور صح گذاشت . فعل ماضی یصح است و از صح ذلک وامثال آن مخفف شده است . و اینکه اغلب آنرا بشکل صحه بر وزن عده مینویسند درست نیست . یا صح ذلک . ( جمله فعلی ) صحیح است آن : برنامه وقف این ممالک توفیع زده که : صح ذلک . ( تحفه العرافین ) یا صح گذاشتن . ۱ - نوشتن کلمه صح ۲- تصدیق کردن امضائ کردن .

فرهنگ معین

(ص حَُ ) [ ع . صحة ] نک . صحت .

لغت نامه دهخدا

صحة. [ ص ِح ْ ح َ ] (ع مص ) تندرست شدن پس از بیماری . (منتهی الارب ). تن درست شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء). و در کشاف اصطلاحات الفنون آرد: صحت و مرض از کیفیات نفسانیه است و ابن سینا گوید صحت ملکه و یا حالتی است که بدان افعال بدرستی صادر شود. و ملکه صحت است بالاتفاق ، اما در حالت خلاف است که آیا خود صحت است و یا واسطه صحت باشد و نیز ابن سینا گوید: صحت ماهیتی است که بدن انسان در ترکیب مزاج چنان باشد که افعال از آن صحیح و سالم صادر شود ومرض خلاف صحت است . (تلخیص از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به ذیل تذکره ٔ ضریر انطاکی شود. || (اصطلاح کلام ) بودن فعل است موافق امر شارع خواه آن فعل مسقط قضا باشد یا نه . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اصطلاح فقه ) صحت در افعال عبادی عبارت از آن است که فعل مسقط قضا باشد و در امور معاملاتی عبارت از آن است که آثاری که شرعاً بر عمل مترتب و از آن مطلوب است از آن بدست شود مانند ترتیب ملکیت بر بیعو بینونت بر طلاق . (کشاف اصطلاحات الفنون ) (تعریفات جرجانی ). || درست شدن کار. (منتهی الارب ).


پیشنهاد کاربران

تایید کردن
راست پنداشتن درست پنداشتن
راست پنداری درست پنداری


کلمات دیگر: