مترادف صحه : تصدیق، گواهی، امضا، توشیح، بهداشت، صحت
صحه
مترادف صحه : تصدیق، گواهی، امضا، توشیح، بهداشت، صحت
فارسی به انگلیسی
signature, endorsement
seal
فارسی به عربی
عربی به فارسی
تندرستي , بهبودي , سلا مت , مزاج , حال
مترادف و متضاد
۱. تصدیق، گواهی
۲. امضا، توشیح،
۳. بهداشت، صحت
تصدیق، گواهی
امضا، توشیح
بهداشت، صحت
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
صحة. [ ص ِح ْ ح َ ] (ع مص ) تندرست شدن پس از بیماری . (منتهی الارب ). تن درست شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء). و در کشاف اصطلاحات الفنون آرد: صحت و مرض از کیفیات نفسانیه است و ابن سینا گوید صحت ملکه و یا حالتی است که بدان افعال بدرستی صادر شود. و ملکه صحت است بالاتفاق ، اما در حالت خلاف است که آیا خود صحت است و یا واسطه صحت باشد و نیز ابن سینا گوید: صحت ماهیتی است که بدن انسان در ترکیب مزاج چنان باشد که افعال از آن صحیح و سالم صادر شود ومرض خلاف صحت است . (تلخیص از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به ذیل تذکره ٔ ضریر انطاکی شود. || (اصطلاح کلام ) بودن فعل است موافق امر شارع خواه آن فعل مسقط قضا باشد یا نه . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اصطلاح فقه ) صحت در افعال عبادی عبارت از آن است که فعل مسقط قضا باشد و در امور معاملاتی عبارت از آن است که آثاری که شرعاً بر عمل مترتب و از آن مطلوب است از آن بدست شود مانند ترتیب ملکیت بر بیعو بینونت بر طلاق . (کشاف اصطلاحات الفنون ) (تعریفات جرجانی ). || درست شدن کار. (منتهی الارب ).
پیشنهاد کاربران
راست پنداشتن درست پنداشتن
راست پنداری درست پنداری