مترادف طلایی : زری، زرین، زرین فام، زرینه، زریون ، به رنگ طلا، پررونق، باشکوه، بسیاردلنشین
متضاد طلایی : سیمین
برابر پارسی : زرین، زرگون
golden, gilt, (of the colour of)gold
golden, yellow
زری، زرین، زرینفام، زرینه، زریون ≠ سیمین
۱. زری، زرین، زرینفام، زرینه، زریون ≠ سیمین
۲. به رنگ طلا
۳. پررونق، باشکوه
۴. بسیاردلنشین
طلائی . [ طَ ] (ص نسبی ) برنگ طلا. زرد براق . صاحب آنندراج گوید: طلائی ؛ رنگ زرد و نسبت آن با عشاق شایع است و هندیان به معشوق نسبت دهند و عجب آنکه محسن تأثیر که به هند نیامده رنگ معشوق را طلائی بسته و این غریب است :
آن رنگ طلائی خط مشکین خواهد
هرجا گل جعفری است با ریحان است .
|| هر رنگ که به زردی و براقی طلا زند.
- زنبور طلائی ؛ زنبور که با رنگ سبز طلائی است .
طلائی . [ طِ ] (اِخ ) دهی از بخش میان کنگی شهرستان زابل در 12هزارگزی شمال ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان . جلگه و گرم و معتدل با 101 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند. محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).