کلمه جو
صفحه اصلی

طرد کردن


مترادف طرد کردن : مطرود کردن، دور کردن، از خود راندن، تبعید کردن، نفی بلد کردن، کنار گذاشتن

برابر پارسی : بیرون راندن | بیرون راندن

فارسی به انگلیسی

boycott, deny, exclude, ostracize, reject, to reject, to banish, to excommunicate

to reject, to banish, to excommunicate


boycott, deny, exclude, ostracize, reject


فارسی به عربی

مطرود
إبعادٌ

مطرود


مترادف و متضاد

banish (فعل)
تبعید کردن، دور کردن، طرد کردن، اخراج بلد کردن

reject (فعل)
رد کردن، طرد کردن، نپذیرفتن، نپسندیدن، امتناع کردن از

discard (فعل)
طرد کردن، دور انداختن، ول کردن، دست کشیدن از، متروک ساختن

excommunicate (فعل)
طرد کردن، تکفیر کردن

مطرود کردن، دور کردن، از خود راندن


تبعید کردن، نفی‌بلد کردن


کنار گذاشتن


۱. مطرود کردن، دور کردن، از خود راندن
۲. تبعید کردن، نفیبلد کردن
۳. کنار گذاشتن


فرهنگ فارسی

راندن دور کردن نفی کردن

لغت نامه دهخدا

طرد کردن. [ طَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) راندن. دور کردن. نفی کردن. رجوع به طرد شود.

پیشنهاد کاربران

رانده

بای کوت

راندن، مطرود کردن، دور کردن، از خود راندن، تبعید کردن، نفی بلد کردن، کنار گذاشتن

بیرون راندن

اِشخاص. [ اِ ] ( ع مص ) جلای وطن دادن. تبعید کردن : و موسی را برسبیل اشخاص به بغداد آوردند. ( جهانگشای جوینی ) . || گسیل کردن. ( تاج المصادر ) . بردن. ( منتهی الارب ) .


کلمات دیگر: