کلمه جو
صفحه اصلی

طفره زدن

فارسی به انگلیسی

evade

فارسی به عربی

سیاج , کشک

مترادف و متضاد

swerve (فعل)
منحرف کردن، عدول کردن، کج شدن، طفره زدن، منحرف شدن

dodge (فعل)
گریز زدن، طفره رفتن، عدول کردن، گول زدن، طفره زدن، جاخالی دادن، این سو و ان سو رفتن

elude (فعل)
دوری کردن از، طفره رفتن، عدول کردن، طفره زدن، اجتناب کردن از

evade (فعل)
طفره رفتن، تجاهل کردن، طفره زدن، از سر باز کردن، طفره زدن از، گریز زدن از

shirk (فعل)
طفره رفتن، عدول کردن، طفره زدن، شانه خالی کردن از، روی گرداندن از، از زیر کاری در رفتن

stall (فعل)
ماندن، از حرکت بازداشتن، طفره زدن، قصور ورزیدن، به اخور بستن، دور سرگرداندن

hedge (فعل)
احاطه کردن، طفره زدن، پرچین ساختن، خاربست درست کردن، از زیر در رفتن

dally (فعل)
تاخیر کردن، وقت را ببازی گذراندن، طفره زدن

wriggle (فعل)
طفره زدن، لولیدن، لول خوردن، جنبانیدن، کرموار تکان دادن، حرکت کرموار کردن

فرهنگ فارسی

۱ - کوتاهی کردن و تاخیر در کار سر دواندن . ۲ - در رفتن : او با مهارت از جواب همه سوالات طفره می زد .

فرهنگ معین

( ~ . زَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - کوتاهی کردن در کار. ۲ - در رفتن .

پیشنهاد کاربران

خود را به کوچه ٔ علی چپ زدن ؛ در تداول عامه برای جلب نفعی یا احتراز از زیانی تجاهل کردن. نمودن که از موضوع بکلی بی خبر است.


کلمات دیگر: