کلمه جو
صفحه اصلی

صراحت


مترادف صراحت : روشنی، وضوح، بی پرده گویی، رک گویی، صریح گویی، خلوص

متضاد صراحت : درپرده گویی، کنایه گویی

برابر پارسی : رک گویی، بی پرده گویی، روشنی

فارسی به انگلیسی

candidness, directness, explicitness, frankness, openness, outspokenness, perspicuity, preciseness, specificity, clearness

clearness, explicitness


candidness, directness, explicitness, frankness, openness, outspokenness, perspicuity, preciseness, specificity


مترادف و متضاد

precision (اسم)
دقت، صحت، درستی، صراحت

positivity (اسم)
اثبات، یقین، صراحت، مثبت بودن

perspicuity (اسم)
زیرکی، روشن بینی، وضوح، روشنی، صراحت، تیز بینی، شفافی، روش فکری

روشنی، وضوح ≠ درپرده‌گویی، کنایه‌گویی


بی‌پرده‌گویی، رک‌گویی، صریح‌گویی


خلوص


۱. روشنی، وضوح
۲. بیپردهگویی، رکگویی، صریحگویی
۳. خلوص ≠ درپردهگویی، کنایهگویی


فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) ویژه شدن خالص گردیدن . ۲ - ( اسم ) خلوص بی آمیختگی بی آمیغی ۳ - روشنی آشکاری . یا صراحت لهجه . رک گویی صریح گفتن مقابل کنایه گویی.

فرهنگ معین

(صَ حَ ) [ ع . صراحة ] (مص ل . ) ۱ - خالص و بی غش گردیدن . ۲ - آشکار شدن .

فرهنگ عمید

۱. وضوح و آشکار بودن سخن.
۲. راستی، درستی، خلوص.
* صراحت لهجه: رک گویی.

۱. وضوح و آشکار بودن سخن.
۲. راستی؛ درستی؛ خلوص.
⟨ صراحت لهجه: رک‌گویی.


فرهنگ فارسی ساره

روشن


جدول کلمات

خلوص, وضوح

پیشنهاد کاربران

رک

آشکار بودن

رک گویی

《پارسی را پاس بِداریم》
صِراحَت
واژه ای اَرَبی اَز ریشه یِ صَرَحَ
شوربَختانه دَر پارسی دَستورِ زَبان آزگارا ( کامِلاً ) به کار بُرده نِمی شَوَد ، بَرایِ نِمونه می تَوان اَز سِتاکِ رُک که چِهرِ دیگَری اَز راست اَست کارپایه یِ " رُکیدَن" را بَرساخت وَ اَز آن واژه هایِ زیر را بَرگِرِفت:
رُکَنده=صارِح
رُکَندِگی=صِراحَت
رُکا، رُکَند=صَریح
رُکانِش=تَصریح
رُکِش=تَصَرُّح
رُکیده=مَصروح
رُکِشمَند=صَرّاح
رُکِشگَر=مُصرِح
رُکانَنده=مُصَرِّح
وَ بِسیار واژه هایِ دیگَر که اَز اَرَبی - وَ پارسی دانان خواسته می شَوَد که نادُرُستی هایِ بَرابَرگُزینیِ بالا را گوشزَد کُنَند.
هَتا میتَوان اَز زَبانِ هَم خانِواده یِ پارسی که آلمانی باشَد بَرای بازکاربَریِ واژِگانِ دیرینه بَهره بُرد ، یِکی اَز بَرابَرنَهاهایِ آلمانی بَرایِ صِراحَت:
Aufrichtigkeit:Auf - richt - ig - keit اَست:
Auf=پیشوَند هَم اَرز با اَف دَر پارسی به مینه یِ به سوی بالا وَ با پِیمیده یِ ( مَفهومِ ) پِیدا زیرا وَختی چیزی اَز زیر یا پایین به بالا یا رو آوَرده می شَوَد آشکار وَ دیدَنی می گَردَد.
richt= هَم تَراز با راست، راشت ( اَفراشتَن ) پارسی=دُرُستی
ig - = پَسوَندِ - ایگ پارسیِ کُهَن که - ایز دَر مَویز یا - ایج دَر آخشیج یا مَرداویج گَشته اَست.
keit - =پَسوَندِ نام ساز که - اَت یا - ایَّت پارسی میانه یا
- ایه یِ پارسیِ نو اَست که بیش تر مَردُمان می گُمانَند اَرَبی اَست دَر سورَتی که پارسی اَست.
با این واکاوی وَ واروزی ( اَفروزی ) وَ گَرته بَرداری:
صِراحَت = اَفراستی، اَفراستِگی ( اَفراستیگیَت:گَرته بَرداریِ بَند به بَند )
تَصریح=اَفراستَن، اَفراست
صَریح=اَفراستارانه
صارِح=اَفراستار
می تَوان بُنِ کُنون را اَفراه نامید:
اَفراستَن< اَفراهیدَن
تَصریح=اَفراهِش
صارِح=اَفراهَنده
صَریح=اَفراهانه
صِراحَت=اَفراهَندِگی
با سِپاس♡



کلمات دیگر: