کلمه جو
صفحه اصلی

صعود


مترادف صعود : ارتقا، اوج گیری، بالاروی، تصاعد، عروج

متضاد صعود : نزول

برابر پارسی : بالا رفتن، راه سربالا، بالا روی

فارسی به انگلیسی

climbing, ascension


goldfinch


climbing, mounting, ascension, ascent, climb, rise, scramble

ascension, ascent, climb, rise, scramble


فارسی به عربی

جبل , صعود , نتوء

عربی به فارسی

فراز , علو , بالا , تعالي , سلطه , تفوق , مزيت , استيلا , فراز جو , فراز گراي , صعودي , بالا رونده , سمت الراس , نوک , صعود , عروج عيسي به اسمان , معراج , سوارکشتي شدن


مترادف و متضاد

ارتقا، اوج‌گیری، بالاروی، تصاعد، عروج ≠ نزول


ascent (اسم)
فراز، سربالایی، ترقی، عروج، صعود، فرازروی

rise (اسم)
فراز، پیشرفت، سربالایی، ترقی، صعود، طلوع، قیام، ترقی خیز

mount (اسم)
ترفیع، صعود، کوه، تپه، پایه، مقوای عکس، قاب عکس، مرکوب

ascension (اسم)
معراج، صعود، عروج عیسی به اسمان

bulge (اسم)
شکم، صعود، ورم، تحدب، بالارفتگی، بر امدگی

escalade (اسم)
صعود، نردبان، بالاروی

فرهنگ فارسی

بالارفتن ازپلکان یاازجائی، بر آمدن، برشدن
۱ - ( مصدر ) به بالا رفتن بر آمدن . ۲ - ( اسم ) بالا روی عروج ارتقائ مقابل نزول . ۳ - بر آمدن ستاره بود به شمال تا عرض او به شمال افزاید . ۴ - صعود و هبوط قیاس ستاره است به زمین و آن چنانست که ستاره را به نطاق نخستین و دوم هابط خوانند و بر سوم و چهارم صاعد . یا صعود تدویری . بودن کوکب است در نطاق سوم و چهارم حامل . یا صعود شمالی . بودن کوکب است فوق الارض در جانب شمال . یا صعود و نزول . بر شدن و فرود آمدن بالا رفتن و پایین آمدن .
حافظ میر محمد علی

فرهنگ معین

(صُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) بالا رفتن . ۲ - (اِمص . ) بالاروی .

لغت نامه دهخدا

صعود. [ ص َ ] (اِخ ) کوهی است در دوزخ . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ).


صعود. [ ص ُ] ( ع مص ) ببالا برشدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان علامه جرجانی ). ببالا رفتن. ( مصادر زوزنی ) ( غیاث اللغات ). بالا رفتن. ( بحر الجواهر ). برآمدن. ( منتهی الارب )( بحر الجواهر ). برشدن. عروج. ارتقاء. مقابل نزول.

صعود. [ ص َ ] ( ع ص ، اِ ) جای بلند. ( منتهی الارب ). || عقبه دشوار. ( ترجمان علامه جرجانی ).عقبه دشوارگذار. ( منتهی الارب ). || راه بلند در کوه. ( دهار ). || امر دشوار. ( منتهی الارب ). || ناقه ای که بچه ناقص زاده پس آن را بر بچه سال گذشته مهربان تا شیر دهد. الناقة تخدج فتعطف علی ولد عام اول. ( اقرب الموارد ). اشتر، که بچه بیفکند و بر بچه دیگر شیر دهد. ( مهذب الاسماء ). || ( اِمص ) بلندی ، ضد هبوط. ( منتهی الارب )( غیاث اللغات ). || مشقت. ( منتهی الارب ).

صعود. [ ص َ ] ( اِخ ) کوهی است در دوزخ. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ).

صعود. [ ص ُ ] ( اِخ ) حافظ میرمحمد علی. وی یکی از شعرای هندوستان است و نسب او به امام جعفر صادق علیه السلام پیوندد. یکی از اجداد وی از ایران بخطه گجرات هندوستان مهاجرت کرد و صعود در شهر احمدآباد ازآن بلاد متولد شد و در شاهجهان آباد میزیست. ازوست :
ز بس که حد نبود وصف دلستان مرا
همیشه جنگ بود بازبان دهان مرا
شبی بخانه من گر ترا گذر افتد
بجای کعبه پرستند آستان مرا.
( قاموس الاعلام ترکی ).

صعود. [ ص َ ] (ع ص ، اِ) جای بلند. (منتهی الارب ). || عقبه ٔ دشوار. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ).عقبه ٔ دشوارگذار. (منتهی الارب ). || راه بلند در کوه . (دهار). || امر دشوار. (منتهی الارب ). || ناقه ای که بچه ٔ ناقص زاده پس آن را بر بچه ٔ سال گذشته مهربان تا شیر دهد. الناقة تخدج فتعطف علی ولد عام اول . (اقرب الموارد). اشتر، که بچه بیفکند و بر بچه ٔ دیگر شیر دهد. (مهذب الاسماء). || (اِمص ) بلندی ، ضد هبوط. (منتهی الارب )(غیاث اللغات ). || مشقت . (منتهی الارب ).


صعود. [ ص ُ ] (اِخ ) حافظ میرمحمد علی . وی یکی از شعرای هندوستان است و نسب او به امام جعفر صادق علیه السلام پیوندد. یکی از اجداد وی از ایران بخطه ٔ گجرات هندوستان مهاجرت کرد و صعود در شهر احمدآباد ازآن بلاد متولد شد و در شاهجهان آباد میزیست . ازوست :
ز بس که حد نبود وصف دلستان مرا
همیشه جنگ بود بازبان دهان مرا
شبی بخانه ٔ من گر ترا گذر افتد
بجای کعبه پرستند آستان مرا.

(قاموس الاعلام ترکی ).



صعود. [ ص ُ] (ع مص ) ببالا برشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ببالا رفتن . (مصادر زوزنی ) (غیاث اللغات ). بالا رفتن . (بحر الجواهر). برآمدن . (منتهی الارب )(بحر الجواهر). برشدن . عروج . ارتقاء. مقابل نزول .


فرهنگ عمید

١. بالا رفتن از جایی.
٢. [مجاز] ترقی کردن.

دانشنامه عمومی

صعود ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد
صعود (فیلم)، فیلمی به کارگردانی فریدون جیرانی
صعود (آهنگ)، آهنگی از خوانندهٔ آمریکایی، مایلی سایرس

فرهنگ فارسی ساره

اوجگیری، بالا رفتن


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] صعود یعنی بالا رفتن؛ مقابل نزول است.
از آن به مناسبت در باب حج سخن گفته اند.
از آداب سعی
از آداب سعی آن است که حج گزار قبل از سعی بر کوه صفا بر آید؛ به گونه ای که کعبه را ببیند و سپس در حالی که رکن حجر الاسود را پیش روی خود دارد، دعاهای وارد شده را بخواند.
مستحب بودن ذکر خدا
همچنین بالا رفتن بر کوه قُزَح هنگام وقوف در مشعر الحرام و ذکر خداوند بر آن مستحب است.
مستحب بودن تلبیه
...

جدول کلمات

بالا رفتن, عروج

پیشنهاد کاربران

فراز به معنی بالا و اوج هست

فرازُ فُرود
صعودُ نزول


بالا رفتن، اوج گیری
متضاد سقوط

تقیان هم میشه گفت معنیش با صعود یکییه

فرآیش

َاوجْرَفت
اَوگْرَفت
به چم ( =معنای ) رفتن به اوج


در پارسی " بالستن " ، بالست= صعود کرد .

صعود ( ascent ) : [اصطلاح کوهنوردی]بالاروی تا قله یک کوه ، بالا رفتن از یک دیواره و مانند آن
منبع https://sporton. ir


صعود پی در پی ( chain climbing ) : [اصطلاح کوهنوردی]صعود چند قله به دنبال یکدیگر و بدون وقفه ( روی یک خط الراس یا جدا از هم ) که در سالهای اخیر مورد توجه بسیار قرار گرفته است.
منبع https://sporton. ir


کلمات دیگر: