blast, damage, harm, hurt, prejudice, injure, mar, nip, taint, undermine, wound
صدمه زدن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
اذی , اضرب , اهن , قرصة
مترادف و متضاد
ضایع کردن، معیوب کردن، صدمه زدن، اسیب رساندن، زیان رساندن، ناقص کردن، بی اندام کردن
رنجاندن، دلخور کردن، اذیت کردن، تخطی کردن، صدمه زدن، متغیر کردن
خسارت وارد کردن، خسارت زدن، خسارت رساندن، خسارت وارد اوردن، صدمه زدن، اسیب رساندن
کش رفتن، گاز گرفتن، جوانه زدن، صدمه زدن، جیم شدن، به باد انتقاد گرفتن، در اثر سرما بی حس شدن
له کردن، صدمه زدن، با چکش زدن یا کوبیدن
خسارت زدن، خسارت وارد اوردن، صدمه زدن
خسارت وارد اوردن، صدمه زدن، اسیب رساندن، لطمه زدن
صدمه زدن، رنجه دادن، سبب خسارت شدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) آسیب زدن ضربت زدن .
لغت نامه دهخدا
صدمه زدن. [ ص َ م َ / م ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) آسیب زدن. رجوع به صدمه شود.
جدول کلمات
کوفتن
کلمات دیگر: