مترادف طرح ریختن : نقشه کشیدن، برنامه ریزی کردن، برنامه نوشتن
طرح ریختن
مترادف طرح ریختن : نقشه کشیدن، برنامه ریزی کردن، برنامه نوشتن
فارسی به انگلیسی
to make a scheme, to draw a rough plan
chart, hatch
فارسی به عربی
نموذج
مترادف و متضاد
طرح کردن، نقشه کشیدن، ترتیب کارها را معین کردن، طراحی کردن، طرح دادن، طرح ریزی کردن، طرح ریختن
نقشه کشیدن، پرتاب کردن، طرح ریزی کردن، طرح ریختن، برجسته بودن، پیش افکندن
نقشه کشیدن، برنامهریزی کردن، برنامه نوشتن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - نقشه کشیدن . ۲ - پی ریزی کردن ( عمارت و غیره ) .
فرهنگ معین
( ~ . تَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) نقشه کشیدن ، برنامه ریزی کردن .
لغت نامه دهخدا
طرح ریختن. [ طَ ت َ ] ( مص مرکب ) نقشه کشیدن. پی ریزی کردن. پی افکندن. طرح ریزی نمودن.
پیشنهاد کاربران
طرح درانداختن
کلمات دیگر: