کلمه جو
صفحه اصلی

طلایه دار


مترادف طلایه دار : پرچم دار، پیش آهنگ، پیش رو، پیش تاز، پیش قراول، جلودار، طلایه بان

برابر پارسی : پیشاهنگ

فارسی به انگلیسی

forerunner

مترادف و متضاد

پیش‌آهنگ، پیش‌رو، پیش‌تاز، پیش‌قراول، جلودار، طلایه‌بان


scout (اسم)
پیش اهنگ، دیده بان، طلایه دار، مامور اکتشاف

پرچم‌دار


فرهنگ فارسی

۱ - امیر طلایه رئیس جلو داران فرمانده مقدمه سپاه . ۲ - هر یک از افراد طلایه .
دیده بان

فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) ۱ - فرماندة مقدمة سپاه ، رییس جلوداران . ۲ - هر یک از افراد طلایه .

لغت نامه دهخدا

طلایه دار. [ طَ ی َ / ی ِ ] ( نف مرکب ) دیده بان :
هنوز میر خراسان به راه بود که بود
طلایه دار برآورده زان سپاه دمار.
فرخی.
طلایه دار لشکر گر نشد لاله چرا زینسان
نشیند هر گلی بر دشت و او بر کوهسار آید.
فرخی.
آری هرآنگهی که سپاهی شود به رزم
ز اول به چند روز بیاید طلایه دار.
منوچهری.

فرهنگ عمید

۱. پیشاهنگ، جلودار، سردسته.
۲. [قدیمی] فرماندهِ طلایه، رئیس جلوداران سپاه: هنوز میر خراسان به راه بود که بود / طلایه دار برآورده زآن سپاه دمار (فرخی: ۵۲ ).
۳. [قدیمی] دیده بان.

فرهنگ فارسی ساره

پیشاهنگ


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] طلایه دار به معنای پیش قراول و پیشروی لشکر است.
از آن در باب جهاد نام برده اند.
← در جهاد
۱. ↑ تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۴۹.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۵، ص۲۰۵، برگرفته از مقاله «طلایه دار».
...

پیشنهاد کاربران

طلایه دار به معنی خدای لشکرها
( خدای ستارگان ) صاحب نورِ سپیدهٔ سَحَر. از اینرو نمیتوان این عنوان را به بشر داد، همانند قادر متعال که مختص خدای خالق هستی میباشد.


کلمات دیگر: