کلمه جو
صفحه اصلی

صرفه جویی


مترادف صرفه جویی : اقتصاد، پس انداز

متضاد صرفه جویی : ولخرجی

فارسی به انگلیسی

economy, thrift, saving, frugality, husbandry, prudence, retrenchment, thriftiness

economy, thrift, saving


economy, frugality, husbandry, prudence, retrenchment, saving, thrift, thriftiness


فارسی به عربی

تدبیر

مترادف و متضاد

parsimony (اسم)
خست، صرفه جویی، امساک، کم خرجی، خسیسی

economy (اسم)
علم اقتصاد، اقتصاد، صرفه جویی

frugality (اسم)
صرفه جویی، کم خرجی

thrift (اسم)
صرفه جویی، خانه داری، عقل معاش

providence (اسم)
صرفه جویی، مال اندیشی، اینده نگری، مشیت الهی

اقتصاد، پس‌انداز ≠ ولخرجی


فرهنگ فارسی

۱ - اندازه نگاه داشتن در خرج پس انداز کردن اقتصاد . ۲ - پس انداز . یا صندوق صرفه جویی . حسابی که مردم به توسط آن گاه گاه به عنوان صرفه جویی در آن ذخیره کنند .

فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع - فا. ] (حامص . ) اندازه نگه داشتن ، از حد خارج نشدن .

لغت نامه دهخدا

صرفه جوئی. [ ص َ ف َ / ف ِ ] ( حامص مرکب ) در خرج اندازه نگاه داشتن. پول را بی جا خرج نکردن. اقتصاد. پس اندازی.

فرهنگ عمید

اندازه نگه داشتن در خرج، دقت و توجه به اینکه چیزی زیادتر از حد لزوم صرف و خرج نشود، صرفه کاری.

نقل قول ها

صرفه جویی و قناعت موضوع این نوشتار است.
• «اقتصاد حکمت دارا و ثروت ندار است.»لامپ• «از هزینه های کوچک غیرضروری برحذر باشید زیرا یک سوراخ کوچک موجب غرق شدن یک کشتی بزرگ می شود.»• «بخور چیزی از مال و چیزی بده / هم از بهر پیریت چیزی بنه»• «به تمول نرسد هرکه نشد اهل فساد / تا که دندان نخورد کرم طلایی نشود» -> ابوالقاسم حالت
• «تاک نگهدار از تطاول سرما / تا به بهاران هزار طفل بزاید»محسن شمس ملک آراء• «چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن / به دخل و خرج خود هردم نظر کن // بخور چیزی از مال و چیزی بده / ز بهر کسان نیز چیزی بنه // مخور جمله ترسم که دیر ایستی / به پیرانه سر بد بود نیستی»• «دیوانگی محض است که کسی برای آنکه ثروتمند بمیرد، زندگی خود را چون فقرا و بیچارگان بسر آورد.»پئر بُورتن• «شعله اسراف نمی تواند پایدار بماند، آتش های تند رود نابود می شوند. باران آهسته دائمی است. طوفان ناگهانی امتداد زمان ندارد.»• «صرفه جویی خود یکی از منابع مهم درآمد است.»• «صرفه جویی فقیر را متمول و متمول را عاقل می گرداند.»• «صرفه جویی به خودی خود هنر و منبع درآمد است.»سنکا• «صرفه جویی مکنت فقرا و خردمندی اغنیا است.»• «کسی واقعاً ثروتمند است که تفریحاتش ارزان تر تمام شود.»ماری راوی توری• «گر از کوه گیری و ننهی بجای / سرانجام کوه اندر آید ز پای»• «لذت دنیا در خرج کردن است نه در جمع کردن و ثروتمند واقعی کسی است که خرج می کند نه کسی که روی هم می گذارد.»• «ما آبروی خویش را به گوهر نمی دهیم / بخل بجا به همت حاتم برابر است.»• «مکنت قرض بشکند پشت یلان روزگار / محنت فقر ار کشم به که شوم دچار قرض»سرخوش• «نه وام می دهم و نه وام می ستانم، زیرا وام راهی است به سوی تباهی.»

پیشنهاد کاربران

صرفه جویی. رجوع شود به صرفه جوئی.

بِه گُساری

conservation
long - term conservation
energy conservation

سودجویی ، بهره جویی ، سودبری ، بازدهی جو

گساربندی

قناعت

هدر ندادن و متضاد هدر دادن


کلمات دیگر: