کلمه جو
صفحه اصلی

طبله


مترادف طبله : بویدان، جونه، حقه، درج، صندوقچه، طبق، طبل، طبلک، شکم بارگی، برآمدگی، اندود ورآمده، اندودجداشده از دیوار یا سقف

فارسی به انگلیسی

drum, tabla, (perfumers)tray

(perfumer's)tray


drum, tabla


فارسی به عربی

بطن , طبل

مترادف و متضاد

tabor (اسم)
طبل، طبله، تنبور، دمبک، تبیره

little drum (اسم)
طبله

small tray (اسم)
طبله

۱. بویدان، جونه
۲. حقه، درج، صندوقچه
۳. طبق
۴. طبل، طبلک
۵. شکمبارگی، برآمدگی
۶. اندود ورآمده، اندودجداشده از دیوار یا سقف


بویدان، جونه


حقه، درج، صندوقچه


طبق


طبل، طبلک


شکم‌بارگی، برآمدگی


اندود ورآمده، اندودجداشده از دیوار یا سقف


فرهنگ فارسی

طبل کوچک، طبلک ، صندوقچه، قوطی
( اسم ) ۱ - صندوق کوچک صندوقچه . ۲ - بویدان سلمه عطار جونه طبل عطار . ۳ - طبق چوبین بزرگ که میوه های فروختنی را در آن گذارند . ۴ - قسمی طبل در بنگاله . یا طبله بازیاری . آلتی است از موهای بافته که قوشچیان بر دست دارند و چون آن را مقابل باز پرواز آمده حرکت دهند باز بر گردد و بر دست جای گیرد . یا شکم طبله کردن . ۱ - پر خوردن شکمبارگی کردن . ۲ - طفیلی شدن .

فرهنگ معین

(طَ لِ ) [ ع . طبلة ] (اِ. )۱ - صندوق کوچک . ۲ - ج عبة عطار. ۳ - طَبَق .

لغت نامه دهخدا

طبله. [ طَ ل َ ] ( ع اِ ) طبلة. صندوقچه کوچک. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || سله عطار. بویدان : جونه ؛ طبل عطار. بیله ، باله ؛ طبله عطار. قَسمة وقِسمة؛ طبله عطار. عتید؛ طبله یا حقه که در آن خوشبوی نهند. طبله مشک ؛ لطیمه مشک. ربعه عطار. دُرج ؛دوکدان و طبله زنان که در وی بوی خوش نهند. شریط؛ طبله زنان که در وی بوی خوش نهند. صونه ؛ طبله ای که در آن خوشبوی نگاه دارند. ( منتهی الارب ) :
زین چو شود باغ طبله عطار
زآن شود راغ تخته بزاز.
مسعودسعد.
هر آن چشمی که عشق از طبله خود سرمه ای دادش
سر آن تاجوربیند که بر خاکش قدم سازد.
سنائی.
روی پرآژنگشان ازاشک خون مست آنچنانک
در میان طبله شنگرف پشت سوسمار.
سنائی.
ای رنگ رخت گونه گلزار شکسته
یک موی تو صد طبله عطار شکسته.
سوزنی.
به طبله های عقاقیر میر ابوالحارث
به میلهای بواسیر میر ابوالخطاب.
خاقانی.
نیاساید مشام از طبله عود
بر آتش نِه که چون عنبر ببوید.
سعدی.
دانا چو طبله عطار است ، خاموش و هنرنمای. ( گلستان ).
|| طبله بازیاری . چیزی است از مو بافته که قوشچیان بر دست دارند،چون آنرا مقابل باز بپرواز آمده حرکت دهند، باز بازآید و بر دست جای گیرد. ( آنندراج ) :
آخر آن ترک شکارافکن به دام ما نشد
طبله از بال پری بستیم و رام ما نشد.
سیدحسین جرأت بن سیدعلی سبزواری.
|| قسمی طبل در بنگاله .
- شکم طبله کردن ؛ کنایه از شکم بارگی کردن. پر خوردن. طفیلی شدن :
اگر خودپرستی شکم طبله کن
دَرِ خانه این و آن قبله کن.
سعدی.

فرهنگ عمید

۱. طبل کوچک.
۲. صندوقچه، قوطی، یا ظرفی از چوب یا شیشه که در آن عطر نگه داری می کردند: طبلهٴ عطار است گویی در میان گلستان / تخت بزّاز است گویی در میان لاله زار (امیرمعزی: ۲۰۳ ).

دانشنامه عمومی

طبله نوعی ساز موسیقی از خانواده سازهای کوبه ای است که در موسیقی افغانستان، هندوستان نواخته می شود.
از بهترین نوازنده های طبلا می توان به استاد فرامرز ایزد یار و خداداد نجفی نام برد
طبله از دو طبل دستی تشکیل شده که در اندازه و آوا متفاوت اند. طبل کوچکتر را «دایان» نامیده و با دست مسلط تر (معمولاً راست) می نوازند. طبل بزرگتر «بایان» نام دارد و با دست دیگر نواخته می شود. این طبل صدای بم تری تولید می کند. دایره تیره رنگ میان هر طبل «سیاهی» نام دارد و معمولاً از خمیری تیره رنگ ساخته می شود.
طبله (رایانه). رسانه ایست منطقاً معادل دیسک با نوک ثابت و تک استوانه ای بدین معنی که استوانه ایست با شیارهایی در سطح خارجی اش (شکل۱–۲۱) معمولاً برای هر شیار یک نوک خواندن / نوشتن وجود دارد و نیز ممکن است تعداد نوک ها از تعداد شیارها کمتر باشد که در این صورت نوک متحرک است (شکلهای ۱–۲۲ و ۱–۲۳) این رسانه را می توان حالت خاصی از دیسک تلقی کرد. همان پارامترهای دیسک در این رسانه نیز وجود دارند (غیر از تعداد استوانه در واحد که همیشه یک است) هر شیار به تعدادی سکتور تقسیم شده است زمان استوانه جویی در طبله های با نوک ثابت صفر است.مثالی از ابعاد قطر: ۲۰–۸ اینچ طول: ۴–۲۵ فوت سرعت گردش: rpm۱۵۰۰–۴۰۰ چگالی: bpi۴۰۰۰ و نوک خواندن / نوشتن ۱ تا ۳ میلیون کاراکتر را در ثانیه می خواند /می نویسد.
این رسانه از نوار و دیسک سریعتر، ولی ظرفیت آن کمتر است.

پیشنهاد کاربران

صندوق دار دارو خانه


کلمات دیگر: