کلمه جو
صفحه اصلی

طبیعت گرایی


مترادف طبیعت گرایی : ناتورالیسم

فارسی به عربی

طبیعیة

مترادف و متضاد

naturalism (اسم)
طبیعت گرایی، فلسفه طبیعی، مذهب طبیعی، سبک ناتورالیسم

دانشنامه عمومی

طبیعت گرایی (فلسفه) به مواضع فلسفی مختلف گفته می شود که در آنها پدیده ها یا فرضیه های فراهنجار و فراطبیعی غلط یا ذاتاً متفاوت از پدیده ها و فرضیه های طبیعی انگاشته می شوند.
طبیعت گرایی همچنین می تواند به معناهای زیر به کار رود:

دانشنامه آزاد فارسی

طبیعت گرایی (فلسفه). طبیعت گرایی (فلسفه)(naturalism)
(یا: ناتورالیسم) در فلسفه، جنبشی مبتنی بر تأیید این نکته که طبیعت، تمامی واقعیت است و فقط از راه پژوهش علمی می توان آن را شناخت. طبیعت گرا، با انکار وجود امور فراطبیعی و بی اهمیت جلوه دادن فلسفۀ اولی، یا بررسی ذات غایی واقعیت، تأکید می ورزد که روابط علت و معلولی، همان طور که در فیزیک و شیمی حاکم اند، برای تبیین همۀ پدیده ها کفایت می کنند. نگرش های غایت انگارانه، که وجود طرح و ضرورت متافیزیکی را در طبیعت به ذهن القا می کنند، اگرچه لزوماً فاقد اعتبار نیستند، از دایرۀ بررسی خارج اند. از آن جا که طبیعت گرا منکر هر گونه هدف متعالی و فوق طبیعی برای انسان است، این مضمون استنباط می شود که ارزش ها را باید در فضای اجتماعی آن ها دریافت. تعیین این که در عالی ترین موقعیت، بهترین چیز چیست امکان پذیر نیست، زیرا اکتشاف عالی ترین موقعیت دور از دسترس است. بنابراین، ارزش ها نسبی اند و اخلاق مبتنی است بر رسم، تمایل، یا صورتی از فایده باوری. طبیعت گرایی در دو مکتب ریشه دارد: تجربه گرایی انگلیسی، که بر بنیاد این فکر استوار است که هر گونه شناختی از تجربه سرچشمه می گیرد؛ و اثبات گرایی اروپایی، یعنی آموزه ای که هیچ اعتباری برای تفکر متافیزیکی قائل نیست. طبیعت گرایی در آثار فیلسوفانی چون جورج سانتایانا، جان دیویی و پیروانشان به اوج خود رسید.

طبیعت گرایی (هنر). طبیعت گرایی (هنر)(naturalism)
(یا: ناتورالیسم) در هنر به طور عام، رویکردی که خواهان بازنمایی عینی و واقع گرایانۀ موضوع، و در نقاشی یا داستان، بدون تصنعسبک پردازانه (چکیده نگاشته)باشد. به طور خاص، نام مکتبی در ادبیات و تئاتر، که دربرابر رویکرد متکلّف، قراردادی، و سبک زدۀ حاکم بر همۀ هنرها در قرن ۱۸، پدید آمد.
طبیعت گرایی در نقاشی. نقاشانی همچون کانستبل و اعضای اخوت پیشا رافائلی، در هوای آزاد، و مستقیماً از روی مُدل نقاشی می کردند، اما گاه افراطی را به نمایش می گذاشتند که می توانست طبیعت گرایی را به مبالغه کشد. هولمن هانت، نقاش پیشا رافائلی، برای نقاشی از گوسفند، حیوان را به زمین می کوبید تا بی حس شود و تکان نخورد و برای به دست آوردن اسکلت اسبی، اسب مرده ای را در باغش سوزاند.
طبیعت گرایی در تئاتر و سینما. جست وجوی طبیعت گرایی در بازیگری را استانیسلافسکی، معلم تئاتر روس، آغاز کرد، که به نوعی خود آزاری برای یافتن وسایل صحنۀ کاملاً واقعی (تا به بازیگر در ایفای نقش کمک کند) انجامید. هزینه های گزاف تئاتر در اروپا در دهۀ ۱۹۵۰ به این زیاده روی پایان داد، ولی در امریکا کمپانی های ثروتمندتر با کارگردانانی همچون الیا کازان، و حمایت اَکتورز استودیو در نیویورک به تهیۀ نمایش های طبیعت گرایانه پرکار ادامه دادند. صنعت سینمای امریکا نیز فرصت گسترش این شیوه را فراهم آورد، و کار را به جایی کشاند که مثلاً بازیگر برای ایفای نقشی وزن خود را زیاد می کرد، یا هفته ها روی صندلی چرخ دار می نشست تا روح نقش خود را درک کند.
طبیعت گرایی در ادبیات. داستان نویسانِ طبیعت گرا هرچند به طبیعت گرایی افراطی نقاشی و تئاتر تن در ندادند، خود را درگیر بحث های اجتماعی کردند. در فرانسه در اواخر قرن ۱۹، آثار امیل زولا و برادران گنکور، و در انگلستان آثار طبیعت گرایانه چارلز دیکنز، اغلب این باور را القا می کردند که سرنوشت انسان تابع وراثت، محیط، و نیروهای اجتماعی بیرون از اختیار اوست و به این ترتیب زمینه ساز مبارزات اصلاح طلبانه شدند. زولا، نظریه پرداز اصلی مکتب، در سلسله رمان های روگون ماکار (۱۸۷۱ـ۱۸۹۳)، عملکرد وراثت و محیط را در یک خانواده، با دقتی گزارشگرانه به نمایش می گذاشت. از میان دیگر نویسندگان طبیعت گرا، گی دو موپاسان و آلفونس دوده در فرانسه، گرهارت هاپتمان در آلمان، و تئودور درایزر در امریکا، درخور ذکرند.

جدول کلمات

ناتورالیسم

پیشنهاد کاربران

طبیعت گرائی یا ناتورالیسم ( به انگلیسی: Naturalism ) معمولاً در اشاره به این باور فلسفی بکار می رود که تنها قوانین و نیروهای طبیعت ( نه قوانین و نیروهای فرا طبیعی ) در جهان فعالند و چیزی فراتر از جهان طبیعی نیست. پیروان این اندیشه را ناتورالیست یا طبیعت گرا و خودش را ناتورالیسم یا طبیعت گرایی گویند.

طبیعت گرائی یا ناتورالیسم ( انگلیسیNaturalism )
معمولا در اشاره به این باور فلسفی بکار می رود که تنها قوانین و نیروهای طبیعت ( نه قوانین و نیروهای فرا طبیعی ) در جهان فعالند و چیزی فراتر از جهان طبیعی نیست. پیروان این اندیشه را ناتورالیست یا طبیعت گرا و خودش را ناتورالیسم یا طبیعت گرائی گویند. اینان معتقدند قوانین طبیعی است که بر ساختار و رفتار عالم طبیعی حکم می راند و کائنات مخلوق صرف همین قوانین است و آماج دانشف کشف و انتشار بسامان قوانین طبیعی است. توجه داشته باشید که طبیعت گرا در عین حال به کسانی گفته می شود که در گیر پژوهشهای علمی ( یا آموزش ) طبیعت و جهان طبیعی ( بویژه رشته های جانوری و گیاهی ) اند تا از کسانی که دارای مشرب فلسفی خاصی هستند متمایز گردند. در این معنا طبیعت گرا" و "زیست بوم گرا" مترادف می شوند.
فیلسوف پاول کورتس می گوید بهترین راه شرح طبیعت استفاده از اصول مادی، از جمله جرم و دیگر خواص فیزیکی و شیمیائی پذیرفته شده جامعه علمی است. از این گذشته این برداشت و معنا از طبیعت گرائی بر آن است که روح، شبح و خدایان واقعیت نداشته طبیعت را هدفی نیست. معمولا این معنای طبیعت گرائی را طبیعت گرائی متافیزیکی یا فلسفی می نامند.
خدا باوران مخالف این اندیشه اند که هرچه هست طبیعت است و دیگر هیچ. اینان به ایزد یا خدایانی که طبیعت را آفریده اند باور دارند. در یزدان شناسی اینان نیز عوامل طبیعی جای دارند و آنها را معلول علت های ثانویه می دانند. در سده بیستم دبلیو وی کواین و جورج سانتی انا همراه فیلسوفانی دیگر چنین استدلال می کردند که موفقیت طبیعت گرائی در علم بدین معناست که روشهای علمی باید در فلسفه نیز کار گرفته شود. از این دیدگاه علم و فلسفه تشکیل یک پیوستار می دهند.
تاریخچه
انگاره ها و فرضهای طبیعت گرائی فلسفی نخستین بار در آثار فلاسفه ایونی پیشا سقراطی دیده شده است. یکی از اینان تالس ( طالس ) بود که پدر دانشش شمرده اند زیرا نخستین کسی بود که به توضیح رویدادهای طبیعی بدون توسل به علل فوق طبیعی پرداخت. این فیلسوفان نخستین طرفدار اصول پژوهش تجربی بودند که بشکلی چشم گیر پیش درآمد طبیعت گرائی بوده اند.
تأکید امروزی بر طبیعت گرائی روش مند از آراء متفکران مدرسی قرون وسطی طی رنسانس قرن دوازدهم بر می خیزد:
در پایان قرون وسطی جستجوی علل طبیعی وجه مشخصه فیلسوفان مسیحی و طبیعت گرا شده بود. گرچه وجه مشخصه هر دو گروه گشوده گذاردن در بروی احتمال مداخله مستقیم الهی در کار طبیعت است، اغلب معاصران کم خرد خود را که بجای جستجوی توضیحات طبیعی امور پی معجزه می گشتند به تمسخر می گرفتند. ژان بوریدان ( پس از ۱۲۹۵ - حدود ۱۳۵۸ ) که کشیشی در دانشگاه پاریس بود و "احتمالاً درخشان ترین استاد هنر قرون وسطی" خوانده شده به مقایسه جستجوی "علل طبیعی مناسب" توسط فلاسفه با عادت عوام به بستن پدیده های شگفت انگیز نجومی به امر فراطبیعی پرداخت. در قرن چهاردهم فیلسوف طبیعت گرا نیکول اورسم ( حدود ۸۲ - ۱۳۲۰ ) که رفت تا کشیش کاتولیک رومی شود چنین وعظ می کرد: در بحث شگفتی های گوناگون طبیعت "هیچ توجیهی برای توسل به قدرت پروردگار، که آخرین ملجاء ضعفاست، یا به اجنه و شیاطین، یا خدای متعال، چنانکه گوئی مستقیماً بر این آثار تأثیر می گذارد نیست، بویژه در مورد معلولهائی که علتشان را بخوبی می دانیم. "
علاقه به مطالعه طبیعت گرایانه طبیعت در قرن شانزدهم و هفدهم وقتی بالا گرفت که مسیحیان بیشتری توجه خود را معطوف آنچه علل ثانویه ای نامیده می شد که خداوند در تمشیت جهان کار می گرفت کردند. کاتولیک ایتالیایی، گالیلئو گالیله ای ( ۱۶۴۲ - ۱۵۶۴ ) یکی از پیشتازان ترویج فلسفه نو بر این پای می فشرد که طبیعت "هیچگاه از اصول قانونی که بر آن تحمیل شده سر نمی تابد. "
در عصر روشنگری شماری از فلاسفه، از جمله فرانسیس بیکن و ولتر به شرح توجیهات فلسفی رد توسل به نیروهای فراطبیعی در پژوهش جهان طبیعی پرداختند. انقلابهای علمی که در پی آمد توضیحاتی برای زیست شناسی، زمین شناسی، فیزیک و دیگر علوم طبیعی ارائه دادند که ذاتاً یزدان گرایانه نبود.
گویند وقتی از پییر سیمون دو لاپلاس پرسیده شد چرا در اثرش، مکانیک سماوی، نامی از خدا نیست در پاسخ گفت "نیازی به آن فرضیه ندارم. "
کاربرد رایج طبیعت گرائی "زاده بحث هائی است که در نیمه نخست سده گذشته در امریکا در گرفت. کسانی از آن روزگار که خود را ناتورالیست یا طبیعت گرا نامیدند عبارتند از جان دیوئی، ارنست ناگل، سیدنی هوک و روی وود سلارز. " از دید اینان طبیعت تنها واقعیت موجود است و چیزی بنام "فرا طبیعی" نداریم. روش علمی چیزی است که باید در پژوهش کل حقیقت، از جمله روح بشر کار گرفته شود.
لفظ "طبیعت گرائی روشمند" که در اشاره به این رویکرد بکار می رود بسی جدید تر است. به گفته رانلد نامبرز، جعل آن بدست پل دو وِریس، فیلسوفی از کالج وِتُن در سال ۱۹۸۳ بوده است. دو وِریس میان آنچه "ناتورالیسم یا طبیعت گرائی روشنمد"، روشی علمی که هیچ چیز از وجود خدا نمی گوید و "ناتورالیسم یا طبیعت گرائی متافیزیکی" که "وجود خدا را منکر است" تفاوت قائل شد. ادوارد برایتمن اصطلاح " ناتورالیسم روشمند را در مقاله ای در مجله فلسفه در تقابل با "ناتورالیسم" بطور اعم کار گرفت، هر چند در آنجا این ایده هنوز تا حد تمایزات بعدی پخته نشده بود.
رابرت پناک از سال ۱۹۹۶ بدین سو در مجموعه ای از کتاب و مقاله از اصطلاح ناتورالیسم روشمند برای روشن سازی این معنا استفاده کرد که روش علمی خود را به توضیحات طبیعی محدود کرده پروای وجود یا نبود امر فرا طبیعی نمی کند، و آنطور که آفرینش گرایان و مدافعان نظریه طراحی هوشمندانه، بویژه فیلیپ ائی. جانسون می گویند، بر پایه ناتورالیسم متافیزیک جزمی نیست. شهادت پناک بعنوان شاهد خبره درپرونده شکایت کیتسمیلر از منطقه مدارس دور ( Dover Area School District ) را قاضی در حکم خود بکار گرفته اینطور نتیجه گیری کرد که "ناتورالی . . .


کلمات دیگر: