کلمه جو
صفحه اصلی

طریقت


مترادف طریقت : راه، روش، سلک، شرع، عرفان، تصوف، آیین، شریعت، کیش، مرام، مذهب، مسلک، نحله ، فرقه، طریقه متصوفه، سلوک، تزکیه باطن

متضاد طریقت : حقیقت، شریعت

برابر پارسی : راه، آیین، شیوه، روال

فارسی به انگلیسی

road, way, rule of life, (religious)way, path

(religious)way, rule of life


path


مترادف و متضاد

principle (اسم)
حقیقت، اصل، قاعده کلی، منشاء، مبدا، طریقت، سر چشمه، قاعده، مبادی و اصول، قانون یا اصلی علمی یا اخلاقی

credo (اسم)
عقیده، ایمان، طریقت

doctrine (اسم)
اصول، طریقت، گفته، تعلیم، مکتب، حکمت

creed (اسم)
عقیده، طریقت، کیش، ملت

راه، روش، سلک، شرع ≠ حقیقت


عرفان، تصوف


آیین، شریعت، کیش، مرام، مذهب، مسلک، نحله


۱. راه، روش، سلک، شرع
۲. عرفان، تصوف
۳. آیین، شریعت، کیش، مرام، مذهب، مسلک، نحله ≠ حقیقت
۴. فرقه، طریقه (متصوفه)
۵. سلوک
۶. تزکیهباطن ≠ شریعت


فرهنگ فارسی

روش، مسلک، مذهب، سیرت، روش اهل صفاوسلوک
۱ - روش راه . ۲ - مسلک مذهب سیرت . ۳ - تزکیه - باطن مقابل شریعت . ( که تزکیه ظاهر است و آن طریقی است که سالکان را به خدا رساند ) و حقیقت یا اهل طریقت رهرو طریقت صوفی .
روش . یا مسلک مذهب

فرهنگ معین

(طَ قَ ) [ ع . طریقة ] (اِ. ) ۱ - روش ، سیرت . ۲ - مسلک . ۳ - سیرت اهل سلوک .

لغت نامه دهخدا

طریقت. [ طَ ق َ ] ( ع اِ ) طریقة. روش. وتیره. || مسلک. مذهب. سیرت : دزد گفت : میخواهم... آداب طریقت آموزم. ( کلیله و دمنه ). اقوال پسندیده مدروس گشته... و ضایع گردانیدن احکام خِرد طریقتی مشروع. ( کلیله و دمنه ).
سری دگر به کف آور که در طریقت عشق
سزاست این سر سگسار سنگساری را.
خاقانی.
هرکه با بدان نشیند، اگر نیز طبیعت ایشان در او اثر نکند به طریقت ایشان متهم گردد. ( گلستان سعدی ). || در اصطلاح سالکان ، تزکیه باطن و شریعت تزکیه ظاهر است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). دومین منزل از منازل سه گانه ارباب سلوک که عبارت است از: شریعت ، طریقت ، حقیقت. مسلک صوفیه. صاحب کشاف آرد: در اصطلاح صوفیان ، طریقی است که رساننده کسان بسوی خدای تعالی است چنانکه شریعت راهی است که انسان را به بهشت میرساند و طریقت اخص از شریعت است زیرا طریقت هم مشتمل بر احکام شریعت است از قبیل اعمال صالح بدنی و اجتناب از محرمات و مکروهات عمومی و هم مشتمل بر احکام خاصی است مانند اعمال قلبی و اجتناب از همه ماسوی اﷲ. این است آنچه در شرح قصیده فارضیه آمده است و حاصل کلام این است که طریقت سیرتی است مختص به سالکان و رهروان بسوی خدای تعالی هم مشتمل بر اعمال و ریاضتها و عقاید مخصوص به آنهاست و هم بر احکام شریعت مشتمل است و بنابرین طریقت از شریعت اخص است زیرا بر هر دو مشتمل گردد. این است آنچه در اصطلاحات صوفیه آمده است. و در لطائف اللغات گوید: طریقت در اصطلاح صوفیه عبارت است از سیرت مصطفوی که مختص است به سالکان الی اﷲ و باللّه و فی اﷲ از قطع منازل وترقی در مقامات و در مجمع السلوک گوید: شریعت نگاه داشتن معاملات است و طریقت تزکیه باطن است از خصال ذمیمه و کدورات بشریه. بدان که مجموعه آدمی سه چیز است : نفس و دل و روح. پس شریعت راه نفس است و طریقت راه دل و حقیقت راه روح. و پاره ای دیگر گفته اند حقیقت عبارت از توحید است و شریعت پیروی احکام و شرایع کیش مسلمانی است ، اما باید دانست که هرکه را حقیقت باشد پس از مرگ حقیقت او باقی است ، ولی شریعت آنچنان نیست و قشیری در رساله خویش آورده که : شریعت الزام عبودیت و حقیقت مشاهده ربوبیت باشد و هر شریعتی که به توفیق و تأیید حقیقت توأم نبود غیرمقبول است و هرحقیقتی هم که غیرمؤید به شریعت باشد غیرمحصول خواهد بود زیرا حقیقت جز بوسیله شریعت حصول نپیوندد، ازاین رو شریعت و حقیقت لازم و ملزوم یک دیگر باشند، پس چون دانستی که : الشریعة اقوالی و الطریقة افعالی و الحقیقة احوالی باید که سالک از علم شریعت آنچه مالابدمنه است بیاموزد و از علم طریقت جمله بجای آرد تا به نور حقیقت رسد و هرکه میکند آنچه پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله و سلم فرموده است وی از اهل شریعت است ، و هرکه میکند آنچه او صلواةاﷲ علیه کرده است وی از اهل طریقت است ، و هرکه بیند آنچه او علیه الصلوة والسلام دیده است وی از اهل حقیقت است. و للّه دَرﱡ من قال ( شعر ):

طریقت . [ طَ ق َ ] (ع اِ) طریقة. روش . وتیره . || مسلک . مذهب . سیرت : دزد گفت : میخواهم ... آداب طریقت آموزم . (کلیله و دمنه ). اقوال پسندیده مدروس گشته ... و ضایع گردانیدن احکام خِرد طریقتی مشروع . (کلیله و دمنه ).
سری دگر به کف آور که در طریقت عشق
سزاست این سر سگسار سنگساری را.

خاقانی .


هرکه با بدان نشیند، اگر نیز طبیعت ایشان در او اثر نکند به طریقت ایشان متهم گردد. (گلستان سعدی ). || در اصطلاح سالکان ، تزکیه ٔ باطن و شریعت تزکیه ٔ ظاهر است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دومین منزل از منازل سه گانه ٔ ارباب سلوک که عبارت است از: شریعت ، طریقت ، حقیقت . مسلک صوفیه . صاحب کشاف آرد: در اصطلاح صوفیان ، طریقی است که رساننده ٔ کسان بسوی خدای تعالی است چنانکه شریعت راهی است که انسان را به بهشت میرساند و طریقت اخص از شریعت است زیرا طریقت هم مشتمل بر احکام شریعت است از قبیل اعمال صالح بدنی و اجتناب از محرمات و مکروهات عمومی و هم مشتمل بر احکام خاصی است مانند اعمال قلبی و اجتناب از همه ٔ ماسوی اﷲ. این است آنچه در شرح قصیده ٔ فارضیه آمده است و حاصل کلام این است که طریقت سیرتی است مختص به سالکان و رهروان بسوی خدای تعالی هم مشتمل بر اعمال و ریاضتها و عقاید مخصوص به آنهاست و هم بر احکام شریعت مشتمل است و بنابرین طریقت از شریعت اخص است زیرا بر هر دو مشتمل گردد. این است آنچه در اصطلاحات صوفیه آمده است . و در لطائف اللغات گوید: طریقت در اصطلاح صوفیه عبارت است از سیرت مصطفوی که مختص است به سالکان الی اﷲ و باللّه و فی اﷲ از قطع منازل وترقی در مقامات و در مجمع السلوک گوید: شریعت نگاه داشتن معاملات است و طریقت تزکیه ٔ باطن است از خصال ذمیمه و کدورات بشریه . بدان که مجموعه ٔ آدمی سه چیز است : نفس و دل و روح . پس شریعت راه نفس است و طریقت راه دل و حقیقت راه روح . و پاره ای دیگر گفته اند حقیقت عبارت از توحید است و شریعت پیروی احکام و شرایع کیش مسلمانی است ، اما باید دانست که هرکه را حقیقت باشد پس از مرگ حقیقت او باقی است ، ولی شریعت آنچنان نیست و قشیری در رساله ٔ خویش آورده که : شریعت الزام عبودیت و حقیقت مشاهده ٔ ربوبیت باشد و هر شریعتی که به توفیق و تأیید حقیقت توأم نبود غیرمقبول است و هرحقیقتی هم که غیرمؤید به شریعت باشد غیرمحصول خواهد بود زیرا حقیقت جز بوسیله ٔ شریعت حصول نپیوندد، ازاین رو شریعت و حقیقت لازم و ملزوم یک دیگر باشند، پس چون دانستی که : الشریعة اقوالی و الطریقة افعالی و الحقیقة احوالی باید که سالک از علم شریعت آنچه مالابدمنه است بیاموزد و از علم طریقت جمله بجای آرد تا به نور حقیقت رسد و هرکه میکند آنچه پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله و سلم فرموده است وی از اهل شریعت است ، و هرکه میکند آنچه او صلواةاﷲ علیه کرده است وی از اهل طریقت است ، و هرکه بیند آنچه او علیه الصلوة والسلام دیده است وی از اهل حقیقت است . و للّه دَرﱡ من قال (شعر):
طریقت بی شریعت راست ناید
حقیقت بی طریقت کی گشاید
شریعت در نماز و روزه بودن
طریقت در جهاد اندر فزودن
حقیقت روی در دلدار کردن
نظر اندر جمال یار کردن .
- انتهی ما فی مجمعالسلوک . (کشاف اصطلاحات الفنون ) :
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن
که در طریقت ماغیر از این گناهی نیست .

حافظ.


در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست .

حافظ.


تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافری است
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش .

حافظ.


ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل
که مرد راه نیندیشد از نشیب وفراز.

حافظ.


نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر
که این حدیث ز پیر طریقتم یاد است .

حافظ.


- اهل طریقت ، رهروان طریقت ؛ صوفیان . فقراء اِلی اﷲ :
از کوی رهزنان طبیعت ببر قدم
وز خوی رهروان طریقت طلب وفا.

خاقانی .


و رجوع به طریق و طریقة شود.

فرهنگ عمید

۱. (تصوف ) روش اهل صفا و سلوک، تزکیۀ باطن: ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل / که مرد راه نیندیشد از نشیب وفراز (حافظ: ۵۲۴ )، در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست / بر صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست (حافظ: ۱۶۱ ).
۲. (اسم ) [قدیمی] روش، شیوه.
۳. (اسم ) [قدیمی] مسلک، مذهب، سیرت.

دانشنامه عمومی

طریقت یکی از مفاهیم عرفانی است و می تواند به موارد زیر هم اشاره کند:
فرقه های مختلف عرفانی مثل طریقت مولویه، سعدیه، کسنزانی
محمدحسن طریقت منفرد، چشم پزشک ایرانی و وزیر بهداشت ایران
نادر طریقت، کارگردان ایرانی
هستی طریقت، فیلم نامه نویس ایرانی

دانشنامه آزاد فارسی

در اصطلاح تصوف، دوّمین مرحله از مراحلِ سه گانۀ عمدۀ صوفیان. به باور صوفیان، سالک پس از اتّصاف به جمیع دستوراتی که در شریعت (طریق) وضع شده است پای از ظواهر احکام فراتر می نهد و به مجموعۀ قواعدی که از سوی شیخ (مشایخ) به تدریج برایش وضع می گردد گردن می نهد. این مجموعه دستورات را، که برای هر سالک متعدّد است، طریقت می نامند. چنانچه سالکی حقوقِ دو مرحلۀ شریعت و طریقت را آن گونه که بایسته است رعایت نماید، به مرحلۀ حقیقت وارد می شود. طریقت در سلسله های گوناگون صوفیه گونه گون است. امّا اموری از قبیلِ دنیاگریزی، اطاعت از مولی، یگانه سازی همّت به سوی او و جز آن، که در عنوانِ کلّی «تهذیب نفس» جمع می شود، از اصول مشترک مهمّ طریقت های صوفیانه است. نیز ← شریعت

پیشنهاد کاربران

طریقت چکیده متصوفه است. آنجا که درویش، تماشاگری بی احساس شد در حقیقت درین چرخه گرفتار شده است. این راه پایانی از برای آدمی ندارد. ابتدایش اوی و اوسطش اوی و انتهایش اوی خواهد بود. درین ره جمله یکسانند و پیر تنها اوی است. پس در اینجا تنها با اوی می نشینی. اما طریقت نیز دام اوی ست. لاکن این دام، از عشق می آید. این دام در هیچی درویش، غوغا بپا می سازد. در میانه این ره درویش از چشمه آب حیات سیراب می شود. درین دام استعدادها تجلی می یابند. طریقت ، زاده مهر است. اهل طریقت جاودانه استند. اگر اکنون ابوسعید را نمی یابیم مشکل از ماست. چون سخن او اینک انقلاب می آفریند. شیخ رومی درین ره خاموش شد تا در ابدیت آرامش بیافریند. زنهار که طریقت اوی است. اوی همه است و همه اوی. پس در اینجا رابعه عدویه مرد می شودو مردان زن. طریقت همان حکمت خسروانی ست که با اسلام لطیف تر می گردد.

گروه، فرقه،

راه و رسم - شیوه - روش

Mystic path

راه صوفی است.
https://www. youtube. com/watch?v=BEqM48VdMH8


کلمات دیگر: