کلمه جو
صفحه اصلی

صرفا


مترادف صرفا : تنها، خالصاً، فقط، منحصراً

برابر پارسی : به نابی، تنها

فارسی به انگلیسی

merely, purely


directly, exclusively, purely, simply


directly, exclusively, purely, simply, merely, etymologically, grammatically

فارسی به عربی

فقط , لوحده

مترادف و متضاد

alone (قید)
فقط، صرفا، یک تنه

only (قید)
فقط، صرفا، بس، محضا، فقط بخاطر

downright (قید)
صرفا

فرهنگ فارسی

۱ - خالصا : صرفا شیر است . ۲ - تنها فقط : صرفا با کار درست می شود .

فرهنگ معین

( صرفاً ) (صِ فَ نْ ) [ ع . ] (ق . ) تنها، فقط .

لغت نامه دهخدا

( صرفاً ) صرفاً. [ ص ِ فَن ْ ] ( ع ق ) محضاً. خالصاً. || تنها. فقط:صرفاً برای انجام این مقصود... صرفاً چنین است...

فرهنگ فارسی ساره

بهنابی، تنها


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی صَرْفاً: برگرداندن - دفع (صرف به معنای برگرداندن چیزی است از حالی به حالی ، و یا عوض کردن آن با غیر آن است )
معنی ضَرِیعٍ: نام نوعی از تیغها است که به آن شبرق هم میگویند ، و اهل حجاز آن را وقتی خشک شد ضریع مینامند ، و ناگوارترین و تهوعآورترین گیاه است که هیچ حیوانی آن را نمیخورد ، و شاید نامیدن آنچه در آتش است به نام ضریع ، صرفا از نظر شباهت در شکل و خاصیت بوده باشد .
معنی عَسَی: امید است - شاید -باشد که (کلمه عسی دلالت بر امید دارد ، اما نه تنها امید گوینده بلکه هم در مورد امید خود گوینده استعمال دارد و هم امید مخاطب و هم در مقام مخاطب یعنی مقامی که جا دارد گوینده در برابر مخاطب صرفا اظهار امید کند نه اینکه به راستی خود او د...
ریشه کلمه:
صرف (۳۰ بار)

پیشنهاد کاربران

صرفا= ایواز

فقط، منحصراً

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
اِکَت ( سنسکریت: اِکَدها )
اِکان ( سنسکریت: اِکانتَ )
کِوال ( سنسکریت: کِوَلَ )

مثال : در یک فرد بالغ صرفاً سلول های خونی توسط مغز قرمز استخوان تولید شده.
یعنی فقط توسط مغز قرمز استخوان


کلمات دیگر: