برابر پارسی : سد، سَد
صد
برابر پارسی : سد، سَد
فارسی به انگلیسی
centi-, hecto-, hundred
فارسی به عربی
عربی به فارسی
بي اثر کردن , خنثي کردن , عمل متقابل کردن
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
تشنه
فرهنگ معین
(صَ دّ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) برگردانیدن . ۲ - (مص ل . ) اعراض کردن ، دوری کردن .
در صد (صَ. دَ. صَ )( ق مر. ) قطعاً، بی - شک .
(صَ) [ په . ] (اِ.) 1 - ده برابر ده (100). 2 - خیلی زیاد. ؛ ~ تا یه غاز بی ارزش ، مبتذل . ؛ ~پاره چاک چاک ، پاره پاره . ؛ ~ البته به طور حتم ، مسلماً، قطعاً.
(صَ دّ) [ ع . ] 1 - (مص م .) برگردانیدن . 2 - (مص ل .) اعراض کردن ، دوری کردن .
در صد (صَ. دَ. صَ)( ق مر.) قطعاً، بی - شک .
لغت نامه دهخدا
ای آنکه من از عشق تو اندر جگر خویش
آتشکده دارم صد و بر هر مژه ای ژی.
تنیده در او خانه صد دیوپای.
وز صد هزار مرد یکی مرد مرد نی.
گرفته بچنگ اندرون بازه ای.
همه هیزم آورد پرخاشجوی.
کز زه عالی کمان خسرو آید یک ترنگ.
ببردش به صد لابه مهمان خویش.
هر عیب که در ما بود او صد بیند.
- امثال :
صد رحمت به کفن دزد اولی ؛ یعنی اولی انصافش بیشتر بود.
دوصد من استخوان خواهد که صد من باربردارد.
نظیر:
کار هر بز نیست خرمن کوفتن
گاو نر میخواهد و مرد کهن.
رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
چونکه صد آمد نود هم پیش ماست
عالی واجد مرتبه سافل است با زیاده :
نام احمد نام جمله انبیاست
چونکه صد آمد نود هم پیش ماست.
صد. [ ص َدد ] ( ع مص ) برگردانیدن. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( دهار ). بگردانیدن. بگشتن. ( تاج المصادر بیهقی ).بگردیدن و بگردانیدن. ( مصادر زوزنی ). اعراض کردن. ( منتهی الارب ). بازداشتن. منع. صرف. بَثر :
خورشید چون نبرده حبیبی که با حبیب
گاهیش وصل و صلح و گهی جنگ و صدبود.
صد. [ ص ُدد ] ( ع اِ ) کوه. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). || ناحیه وادی و جانب آن. ( منتهی الارب ).
ای آنکه من از عشق تو اندر جگر خویش
آتشکده دارم صد و بر هر مژه ای ژی .
رودکی .
ز بالا فزون است ریشش رشی
تنیده در او خانه صد دیوپای .
معروفی .
از صد هزار دوست یکی دوست دوست نی
وز صد هزار مرد یکی مرد مرد نی .
شاکربخاری .
نشسته به صد خشم در کازه ای
گرفته بچنگ اندرون بازه ای .
خجسته .
به صد کاروان اشتر سرخ موی
همه هیزم آورد پرخاشجوی .
فردوسی .
از دل و پشت منار ری برآید صد تراک
کز زه عالی کمان خسرو آید یک ترنگ .
عسجدی .
چو آمد بر میهن و مان خویش
ببردش به صد لابه مهمان خویش .
اسدی .
ما را چه از این گر همه کس بد بیند
هر عیب که در ما بود او صد بیند.
عمادی شهریاری .
|| و این عدد افاده ٔ تکثیر کند: صدبار، صدپاره ، صدپر، صدپایه ، صدتو، صدچراغ ، صدچشمه ، صددله ، صدرو.
- امثال :
صد رحمت به کفن دزد اولی ؛ یعنی اولی انصافش بیشتر بود.
دوصد من استخوان خواهد که صد من باربردارد .
نظیر:
کار هر بز نیست خرمن کوفتن
گاو نر میخواهد و مرد کهن .
رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
چونکه صد آمد نود هم پیش ماست
عالی واجد مرتبه ٔ سافل است با زیاده :
نام احمد نام جمله انبیاست
چونکه صد آمد نود هم پیش ماست .
مولوی .
یکی بر صد آید نه صد بر یکی . (مجموعه ٔ امثال هند). یعنی جزء تابع کل است نه برعکس .
صد. [ ص َ دِن ْ ] (ع ص ) تشنه . (قطر المحیط) (منتهی الارب ). از صدی ناقص یائی است .
خورشید چون نبرده حبیبی که با حبیب
گاهیش وصل و صلح و گهی جنگ و صدبود.
منوچهری .
صد. [ ص ُدد ] (ع اِ) کوه . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || ناحیه ٔ وادی و جانب آن . (منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
۱. برگرداندن.
۲. منع کردن.
۳. بازداشت.
عدد ۱۰۰؛ دهدهتا. Δ اصل این کلمه با سین است، زیرا در کلمات فارسی صاد نیست.
۱. برگرداندن.
۲. منع کردن.
۳. بازداشت.
دانشنامه عمومی
صد (کتاب) نام یکی از کتاب های مایکل اچ هارت است.
در این کتاب محمد پیامبر اسلام رتبه نخست را دارد. آیزاک نیوتن و عیسی مسیح نیز در رتبه های دوم و سوم جای دارند. از چهره های ایرانی این صد نفر می توان به مانی (در رتبه ۸۳) و کوروش بزرگ (در رتبهٔ ۸۷) و زرتشت (در رتبهٔ ۹۳) اشاره نمود.
این کتاب در سال ۱۹۹۲ با بازبینی هایی دوباره تجدید چاپ شد.
اولین شخصی که در لیست هارت قرار گرفته به عنوان رتبه اول، پیامبر اسلام محمد می باشد. هارت اظهار کرده که محمد بن عبدالله، «به شکل اعلایی موفق» بوده (Supremely Successful)، هم در بعد مذهبی و هم در بعد سکولار. وی همچنین معتقد است که نقش پیامبر اسلام در توسعه و رواج این آیین خیلی فراتر از نقش «شراکتی عیسی مسیح» در توسعه مسیحیت اثر گذار بوده است.
او توسعه مسیحیت را به پولس نسبت می دهد، که نقش اساسی در انتشار مسیحیت ایفا کرده.
ویرایش ۱۹۹۲ تنزل رتبه چند شخصیت مرتبط با کمونیسم مثل لنین و مائو، و اضافه شدن گورباچف را شامل می شود.
خلاصه توضیح مایکل هارت در مورد انتخاب پیامبر اسلام به عنوان تأثیر گذارترین شخصیت در تاریخ بشریت:
"انتخاب من، به عنوان بالاترین جایگاه در این لیست جهانی (یعنی محمد) ممکن است بعضی افراد را شگفت زده کند و همچنین ممکن است مورد پرسش دیگران واقع شود، اما او تنها مرد تاریخ است که در ابعاد معنوی و مادی به شکل خارق العاده ای موفق (Supremely Successful) بوده است. محمد یکی از بزرگترین ادیان تاریخ را پایه گذاری و ترویج کرد و رهبر سیاسی تأثیر گذاری شد. امروز، سیزده قرن پس از وفاتش، نفوذ او همچنان نیرومند و فراگیر است.
مانند تمام مذاهب، اسلام تأثیر عظیمی بر زندگی پیروانش گذاشته است؛ و بدین دلیل است که بنیانگذاران مذاهب بزرگ جهان در این کتاب به شکل برجسته ای به حساب آمدند.
از آنجایی که به شکل خیلی قاطع تعداد مسیحیان دو برابر مسلمانان جهان است، اینکه رتبه «محمد بن عبدالله» از «عیسی بن مریم» بالاتر است ممکن است عجیب به نظر برسد. دو دلیل اصلی برای این تصمیم وجود دارد:
اول اینکه، نقشی که محمد در توسعه اسلام ایفا می کند به مراتب مهم تر از نقشی است که عیسی مسیح در توسعه مسیحیت ایفا کرد.
اگر چه مسیح مسئول اخلاقیات و احکام اخلاقی مسیحیت به شمار می رود. (تا آنجایی که این مذهب متفاوت از یهودیت می گردد). پولس توسعه دهنده اصلی الهیات در مسیحیت می باشد، با توجه به نقش کلیدی ایشان (پولس) در تشویق دیگران برای گرویدن به دین جدید مسیحیت، و همچنین که او نویسنده بخش بزرگی از کتاب عهد جدید می باشد.
محمد، به هر حال مسئول هر دو بخش الهیات دین اسلام و همچنین اخلاقیات اصلی و اصول اخلاقی دین اسلام می باشد. به علاوه ایشان نقش کلیدی در گرویدن به دین جدید اسلام و همچنین بنانهادن شیوه های مذهبی دین اسلام را داشته اند. علاوه بر این ایشان نویسنده کتاب مقدس مسلمانان هستند، قرآن، مجموعه از مشاهدات درونی که بنابر اعتقاد محمد توسط خداوند برای ایشان به طور مستقیم آشکار شد. بیشتر این گفتارها، کم و بیش، در زمان حیات پیامبر گردآوری شد وبه صورت معتبری با فاصله نه چندان زیادی پس از وفات پیامبر جمع آوری شدند.
قرآن بنابراین، به صورت بسیار نزدیک، بسیاری از عقاید و آموزه های محمد را به طوری که به صورت قابل توجهی به کلام دقیق خود پیامبر نزدیک است، بیان می کند.
هیچ گردآوری مفصلی مانند این (قرآن) از تعلیمات عیسی مسیح باقی نمانده است.
از آنجایی که قرآن حداقل به اندازه انجیل که برای مسیحیان مهم است، برای مسلمانان مهم می باشد. اثرگذاری محمد به واسطه قرآن عظیم است؛ و احتمالاً به خاطر این است که تأثیر نسبی محمد بر اسلام از تأثیر مشترک پولس و عیسی بر مسیحیت بیشتر است؛ و در بعد مذهبی این چنین به نظر می رسد که تأثیر محمد هم بر تاریخ بشر مانند عیسی است.
از این گذشته، محمد (بر خلاف عیسی)، رهبری سکولار بود، همچنان که رهبری مذهبی هم بود.
در حقیقت به عنوان نیروی محرکه پیروزی اعراب، ایشان می تواند به عنوان تاثیرگذارترین رهبر تمام زمانها رتبه بسیار خوبی بگیرد...
پیروزی های اعراب قرن هفتم، نقش بسیار مهمی در تاریخ بشریت بازی کرده است که تا روزگار کنونی هم ادامه دارد.
این ترکیب بی مانند اثر گذاری سکولار و مذهبی است که باعث شده من احساس کنم که محمد مستحق قرار گرفتن به صورت انفرادی به عنوان تأثیر گذارترین شخص تاریخ بشریت باشد."
فرهنگ فارسی ساره
سد
دانشنامه اسلامی
معنی صَدٌّ: بازداشتن
معنی صَدَّ: بازداشت - مانع شد
معنی رَهْبَةً فِی صُدُ: خوف و ترس
معنی عَلِمَ: دانست(علم به معنای احتمال صد در صد است ، بطوری که حتی یک در صد هم احتمال خلاف آن داده نمیشود . )
معنی یَعْلَمُونَ: می دانند (علم به معنای احتمال صد در صد است ، بطوری که حتی یک در صد هم احتمال خلاف آن داده نمیشود . )
معنی مَا عَلِمْتُ: نمی دانم - نمی شناسم (علم به معنای احتمال صد در صد است ، بطوری که حتی یک در صد هم احتمال خلاف آن داده نمیشود . )
معنی مَا عَلِمْنَا: نمی دانیم - نمی شناسیم (علم به معنای احتمال صد در صد است ، بطوری که حتی یک در صد هم احتمال خلاف آن داده نمیشود . )
معنی تَعْلَمَ: تا بدانی - تا بشناسی(علم به معنای احتمال صد در صد است ، بطوری که حتی یک در صد هم احتمال خلاف آن داده نمیشود . )
معنی تَعْلَمُ: می دانی(علم به معنای احتمال صد در صد است ، بطوری که حتی یک در صد هم احتمال خلاف آن داده نمیشود . )
ریشه کلمه:
صدد (۴۲ بار)
گویش اصفهانی
تکیه ای: sad
طاری: sây
طامه ای: sad
طرقی: sây
کشه ای: sây
نطنزی: sad
پیشنهاد کاربران
دکتر کزازی در مورد واژه ی " صد" می نویسد : ( ( صد در پهلوی در ریخت ست sat بکار می رفته است ) )
( ( چو صد سالش اندر جهان کس ندید،
برو نام شاهیّ و او ناپدید، ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 284. )
با توجه به ریخت عدد صد در پهلوی که" ست" بوده است می توان گفت که عدد "صد" به شکل "سد" درست می باشد ولی عمدا مثل عدد شصت غلط نوشته شده اند تا با انگشت شست و سد روی رودخانه اشتباه نشوند.
یک [۰^۱۰]
دو
سه
چهار
پنج
شش
هفت
هشت
نه
ده [۱^۱۰]
بیست
سی
چهل
پنجاه
شست
هفتاد
هشتاد
نود
یک سد [۲^۱۰]
دو صد ( دوی ست )
سه صد ( سی سد )
چهار صد
پنج صد ( پان صد )
شش صد
هفت صد
هشت صد
نه صد
یک هزار [۳^۱۰]
دو هزار
سه هزار
چهار هزار
پنج هزار
شش هزار
هفت هزار
هشت هزار
نه هزار
ده هزار [۴^۱۰]
یک صد هزار [۵^۱۰]
یک م یلیون [۶^۱۰]
یک بی یلیون ( یک م یلیارد ) [۹^۱۰]
یک تری یلیون [۱۲^۱۰]
یک کوادریلیون
یک کویینت یلیون
یک سکست یلیون
یک سپت یلیون
یک اوکت یلیون
یک نون یلیون
یک دس یلیون
یک اون دس یلیون
یک دوئودس یلیون
یک تره دس یلیون
یک کواتوردس یلیون
یک کویین دس یلیون
یک سکس دس یلیون
یک سپتن دس یلیون
یک اوکتودس یلیون
یک نووم دس یلیون
یک ویجینت یلیون