کلمه جو
صفحه اصلی

ششقاقل

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - ریشه گرز بری . ۲ - شش شاخ.

لغت نامه دهخدا

ششقاقل. [ش َ / ش ِ ق ُ / ق ِ ] ( معرب ، اِ ) ریشه یکنوع درختی هندی. شقاقل و گزر صحرایی. ( ناظم الاطباء ). دارویی است.( مهذب الاسماء ). زردک ریگی است و آن بیخی است پرگره با لزوجیت و اندک شیرینی ، پرورده آن ملین طبع و مهیج باه ، قاطع بلغم ، مقوی کمر، مسخن گرده و معده. ( منتهی الارب ). گزر بیابانی است. ( ذخیره خوارزمشاهی ). دوا که آن را ششقاقل گویند و آن زردک صحرایی است ستبر و سنگین و به زردی مایل می باشد و قوه باه دهد. ( برهان ) ( آنندراج ). شقاقل است. ( تحفه حکیم مؤمن ). حشفیفل. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شقاقل و شش کاکل شود.


کلمات دیگر: