کلمه جو
صفحه اصلی

فضاض

فرهنگ فارسی

شکسته و ریزه که از شکستن چیزی بر آید .

لغت نامه دهخدا

فضاض. [ ف ِ / ف ُ ] ( ع اِ ) شکسته و ریزه که از شکستن چیزی برآید. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || فضاض الجبال ؛ سنگهای پراکنده بر همدیگر فراهم آمده. ( منتهی الارب ). || طاروافضاضاً؛ متفرقاً پرواز کردند. ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: