کلمه جو
صفحه اصلی

قزداری

فرهنگ فارسی

سیهویه بن اسماعیل بن داود بن ابو داود واحدی مکنی به ابو داود از محدثانی است که در مکه مجاور گشت و از ابو القاسم علی بن محمد بن عبدالله بن یحیی بن طاهر حسینی و ابوالفتح رجائ بن عبدالواحد اصفهانی و جز این دو روایت شنید و از ابو الفتیان عمر بن ابوالحسن رواسی حافظ روایت کند .

لغت نامه دهخدا

قزداری. [ ق ُ ] ( ص نسبی ) نسبت است به قزدار. ( اللباب فی تهذیب الانساب ). رجوع به قزدار شود.

قزداری. [ ق ُ ] ( اِخ ) رابعه. رجوع به رابعه شود.

قزداری. [ ق ُ ] ( اِخ ) سیهویه بن اسماعیل بن داودبن ابوداود واحدی ، مکنی به ابوداود. از محدثانی است که در مکه مجاور گشت واز ابوالقاسم علی بن محمدبن عبداﷲبن یحیی بن طاهر حسینی و ابوالفتح رجأبن عبدالواحد اصفهانی و جز این دوروایت شنید، و از او ابوالفتیان عمربن ابوالحسن رواسی حافظ روایت کند. وی بسال چهارصد و شصت و اَندی و یا پس از آن وفات یافت. ( اللباب فی تهذیب الانساب ).

قزداری . [ ق ُ ] (اِخ ) رابعه . رجوع به رابعه شود.


قزداری . [ ق ُ ] (اِخ ) سیهویه بن اسماعیل بن داودبن ابوداود واحدی ، مکنی به ابوداود. از محدثانی است که در مکه مجاور گشت واز ابوالقاسم علی بن محمدبن عبداﷲبن یحیی بن طاهر حسینی و ابوالفتح رجأبن عبدالواحد اصفهانی و جز این دوروایت شنید، و از او ابوالفتیان عمربن ابوالحسن رواسی حافظ روایت کند. وی بسال چهارصد و شصت و اَندی و یا پس از آن وفات یافت . (اللباب فی تهذیب الانساب ).


قزداری . [ ق ُ ] (ص نسبی ) نسبت است به قزدار. (اللباب فی تهذیب الانساب ). رجوع به قزدار شود.



کلمات دیگر: