در فشار قرار گرفتن . افشرده شدن .
فشرده شدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فشرده شدن. [ ف َ / ف ِ ش ُ دَ / دِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) در فشار قرار گرفتن. افشرده شدن. || منجمد شدن و سخت شدن :
کعبه پس از تو زمزم خونین گریست ز اشک
زمزم فشرده شد، چو حجر کز تو بازماند.
کعبه پس از تو زمزم خونین گریست ز اشک
زمزم فشرده شد، چو حجر کز تو بازماند.
خاقانی.
کلمات دیگر: