راه و طریقه نهادن آیین و رسم و دینی ابداع کردن .
شریعت نهادن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شریعت نهادن. [ ش َ ع َ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) راه و طریقه ای نهادن. آیین و رسم و دینی ابداع کردن :
مگر خزان به رزان نوشریعتی بنهاد
که کرد بر همه عالم مباح خون رزان.
مگر خزان به رزان نوشریعتی بنهاد
که کرد بر همه عالم مباح خون رزان.
امیرمعزی ( ازآنندراج ).
کلمات دیگر: