( صفت ) ۱ - منسوب به میراث . ۲ - ارث برنده وارث مرد میراثی چه داند قدر مال ? رستمی جان کند مجان یافت زال . ( مثنوی )
میراثی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
میراثی. ( ص نسبی ) منسوب و متعلق به میراث. || مال موروثی و ارثی. ( ناظم الاطباء ). مال میراث. مرده ریگ. مرده ری. مال که از دیگری به نسب یا سبب پس از مرگ او رسیده باشد. مقابل مکتسب :
مال میراثی ندارد خود وفا
چون بناکام از گذشته شد جدا.
مرد میراثی چه داند قدر مال
رستمی جان کند مجان یافت زال.
مال میراثی ندارد خود وفا
چون بناکام از گذشته شد جدا.
مولوی.
|| میراث برنده. ارث بر. وارث.که میراث از مرده برد : چون امیرمحمود بشرب و عیش و اتلاف و طیش چنانک شیوه میراثیان باشد. ( تاریخ جهانگشای جوینی ).مرد میراثی چه داند قدر مال
رستمی جان کند مجان یافت زال.
مولوی.
و رجوع به میراث خوار شود.کلمات دیگر: