کلمه جو
صفحه اصلی

زرقانی

فرهنگ فارسی

معتزلی شاگرد ابراهیم بن سیار نظام و از مشاهیر معتزله و از طبقه ابو جعفر اسکافی .

لغت نامه دهخدا

زرقانی. [ زُ ] ( اِخ ) عبدالباقی ابن یوسف ابن احمد الزرقانی ( 1020 - 1099 هَ. ق. ). فقیه مالکی است.او راست : شرح مختصر سیدی خلیل و شرح العزیة. ( از اعلام زرکلی ج 2 ص 474 ). رجوع به معجم المطبوعات شود.

زرقانی. [ زُ ] ( اِخ )محمدبن عبدالباقی بن یوسف بن احمدبن علوان الزرقانی المصری الازهری المالکی ( 1055- 1122 هَ. ق. ). خاتمه محدثین به مصر است. او راست : تلخیص المقاصد الحسنة، شرح البیقونیة، شرح المواهب اللدنیّة، شرح موطاً الامام مالک وصول الامانی. ( از اعلام زرکلی ج 3 ص 912 ). رجوع به معجم المطبوعات شود.

زرقانی. [ زُ ] ( اِخ )... معتزلی ، شاگرد ابراهیم بن سیار نظام ، از مشاهیر معتزله و از طبقه ابوجعفر اسکافی ، جاحظ و جعفربن مبشر است ، کتاب و مقالات او از مشهورترین کتب ملل و نحل بوده و غالب مؤلفین بعد از او، مثل اشعری ، مقدسی ، ابومنصور بغدادی و ابن حزم شهرستانی و ابن الحدید از آن بسیار نقل کرده اند. ابوالقاسم عبداﷲبن احمد کعبی بلخی ، متکلم معتزلی معروف ، کتاب مقالات زرقانی را شرح کرده بود... ( از خاندان نوبختی چ اقبال ص 137 ).
رجوع به همین کتاب ص 86 و 138 شود.

زرقانی . [ زُ ] (اِخ ) عبدالباقی ابن یوسف ابن احمد الزرقانی (1020 - 1099 هَ . ق .). فقیه مالکی است .او راست : شرح مختصر سیدی خلیل و شرح العزیة. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 474). رجوع به معجم المطبوعات شود.


زرقانی . [ زُ ] (اِخ )... معتزلی ، شاگرد ابراهیم بن سیار نظام ، از مشاهیر معتزله و از طبقه ٔ ابوجعفر اسکافی ، جاحظ و جعفربن مبشر است ، کتاب و مقالات او از مشهورترین کتب ملل و نحل بوده و غالب مؤلفین بعد از او، مثل اشعری ، مقدسی ، ابومنصور بغدادی و ابن حزم شهرستانی و ابن الحدید از آن بسیار نقل کرده اند. ابوالقاسم عبداﷲبن احمد کعبی بلخی ، متکلم معتزلی معروف ، کتاب مقالات زرقانی را شرح کرده بود... (از خاندان نوبختی چ اقبال ص 137).
رجوع به همین کتاب ص 86 و 138 شود.


زرقانی . [ زُ ] (اِخ )محمدبن عبدالباقی بن یوسف بن احمدبن علوان الزرقانی المصری الازهری المالکی (1055- 1122 هَ . ق .). خاتمه ٔ محدثین به مصر است . او راست : تلخیص المقاصد الحسنة، شرح البیقونیة، شرح المواهب اللدنیّة، شرح موطاً الامام مالک وصول الامانی . (از اعلام زرکلی ج 3 ص 912). رجوع به معجم المطبوعات شود.



کلمات دیگر: