کلمه جو
صفحه اصلی

دایری

عربی به فارسی

دايره اي , حلقه اي , چرخ زدن , دوران داشتن


فرهنگ فارسی

دایر بودن

لغت نامه دهخدا

دایری. [ ی ِ ] ( حامص ) دایر بودن. آبادبودن. معمور بودن. آبادان بودن. آبادانی. معموری.


کلمات دیگر: