کلمه جو
صفحه اصلی

رجلی

فرهنگ فارسی

حره رجلی زمین سخت که در آن رفته شود یا زمین هموار سنگریزه ناک .

لغت نامه دهخدا

رجلی. [رَ لا ] ( ع ص ) حرة رجلی ؛ زمین سخت که در آن رفته شود. || زمین هموار سنگریزه ناک. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || زن پیاده. ج ، رِجال. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). امراءة رجلی ؛ زن پیاده. ج ، رِجال ، رُجالی ̍، رِجالی ̍. یقال : نسوة رجال و نسوة رجالی ̍. ( ناظم الاطباء ). پیاده. ج ، رِجال ، رَجالی ̍. ( از اقرب الموارد ). || ج ِ رَجْلان. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). و رجوع به رَجْلان شود. || ج ِ رَجیل. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به رَجیل شود. || ج ِ رُجْلان. ( منتهی الارب ).

رجلی. [ رَ ج َ لی ی ] ( ع ص نسبی ) قاصد و پیک نیک. ( ناظم الاطباء ). واحد رَجَلیّون. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

رجلی . [ رَ ج َ لی ی ] (ع ص نسبی ) قاصد و پیک نیک . (ناظم الاطباء). واحد رَجَلیّون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


رجلی . [رَ لا ] (ع ص ) حرة رجلی ؛ زمین سخت که در آن رفته شود. || زمین هموار سنگریزه ناک . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || زن پیاده . ج ، رِجال . (آنندراج ) (منتهی الارب ). امراءة رجلی ؛ زن پیاده . ج ، رِجال ، رُجالی ̍، رِجالی ̍. یقال : نسوة رجال و نسوة رجالی ̍. (ناظم الاطباء). پیاده . ج ، رِجال ، رَجالی ̍. (از اقرب الموارد). || ج ِ رَجْلان . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به رَجْلان شود. || ج ِ رَجیل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به رَجیل شود. || ج ِ رُجْلان . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: