رجاع
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رجاع. [رِ ] ( ع اِ ) مهار و یا چیزی از مهار که بر بینی شترباشد. ج ، اَرْجِعة، و رُجُع. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). خطام ، یعنی چیزی که بر بینی شتر بندند. ( از اقرب الموارد ). || ج ، رُجُع ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )، بمعنی خطام ،یعنی چیزی که بر بینی شتر بندند. ( از اقرب الموارد ). || ج ِ رجع. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). ج ِ رجع، ایستادنگاه آب و پارگین یا زمینی که در آن سیل دراز کشد و درگذرد. ( آنندراج ).
رجاع . [ رِ ] (ع مص ) دم برداشتن وکمیز انداختن ماده شتر و ماده خر بطوری که گویی آبستن باشد باآنکه آبستن نبود. (ناظم الاطباء). راجع شدن ماده شتر یا ماده خر. (از اقرب الموارد). دم برداشته بول کردن ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || برگشتن طیور از گرمسیر به سردسیر. (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). برگردیدن چیزی از چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مراجعت . (ناظم الاطباء).
رجاع . [رِ ] (ع اِ) مهار و یا چیزی از مهار که بر بینی شترباشد. ج ، اَرْجِعة، و رُجُع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خطام ، یعنی چیزی که بر بینی شتر بندند. (از اقرب الموارد). || ج ، رُجُع (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)، بمعنی خطام ،یعنی چیزی که بر بینی شتر بندند. (از اقرب الموارد). || ج ِ رجع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). ج ِ رجع، ایستادنگاه آب و پارگین یا زمینی که در آن سیل دراز کشد و درگذرد. (آنندراج ).