مخزن , حوض
دبابه
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
دبابة. [ دَب ْ با ب َ ] ( ع ص ) نرم راه رونده. ( منتهی الارب ). || اورام دبابة ؛ ورمها که از وی قیح و ریم رود.
دبابه. [ ] ( اِخ ) میخائیل از مردم دمشق و نزیل بیروت و از دانشمندان زمان خود بود. او راست «التقویم العالم لخمسة آلاف عام » که در مطبعه الهلال به سال 1892 م. چاپ شده است. ( معجم المطبوعات ج 1 ).
دبابه . [ ] (اِخ ) میخائیل از مردم دمشق و نزیل بیروت و از دانشمندان زمان خود بود. او راست «التقویم العالم لخمسة آلاف عام » که در مطبعه ٔ الهلال به سال 1892 م . چاپ شده است . (معجم المطبوعات ج 1).
دبابة. [ دَ ب ِ / ب َ ] (ع اِ) از آلات جنگ است و آن ازپوست و چوب باشد و مردان را در آن درآورند و در بن قلعه فرستند تا درون آن بوند و در آن قلعه نقب زنند.(منتهی الارب ) (آنندراج ). صندوق که در حصار نهند برای نقب . (مهذب الاسماء). خرک . و خرک از آلات محاصره بوده است بشکل خانه (اطاق ) با صورت خرپشته از چوب ساخته و در چرم گرفته و رخنه کردن باره و دیوار قلعه را بکار بوده است و اسیران زیر خرک رانده میشدند و آنرا بباره می پیوستند. رجوع به خرک در ترجمه ٔ سیره ٔ جلال الدین چ ناصح ص 73 شود. || تانک (در تداول مردم امروز تازی زبان ). || اصطلاحی است در شطرنج . رجوع به شطرنج ذوات الحصون در نفائس الفنون شود.
دبابة. [ دَب ْ با ب َ ] (ع ص ) نرم راه رونده . (منتهی الارب ). || اورام دبابة ؛ ورمها که از وی قیح و ریم رود.