کلمه جو
صفحه اصلی

تهدید کردن


مترادف تهدید کردن : مرعوب ساختن، ترساندن، بیم دادن، به مخاطره افکندن، به مخاطره انداختن، در معرض خطرقرار دادن

برابر پارسی : پَدِست بستن

فارسی به انگلیسی

menace, threaten, thunder, to threat

to threat


menace, threaten, thunder


فارسی به عربی

تحدید , طنف
خطر

تحديد , طنف


مترادف و متضاد

overhang (فعل)
مشرف بودن، تهدید کردن، اویزان بودن

menace (فعل)
تهدید کردن، ارعاب کردن، چشم زهره رفتن

threaten (فعل)
ترساندن، تشر زدن، تهدید کردن

bullyrag (فعل)
ترساندن، دست انداختن، تهدید کردن

مرعوب ساختن، ترساندن، بیم دادن


به مخاطره‌افکندن، به مخاطره انداختن، در معرض خطرقرار دادن


۱. مرعوب ساختن، ترساندن، بیم دادن
۲. به مخاطرهافکندن، به مخاطره انداختن، در معرض خطرقرار دادن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ترسانیدن بیم کردن .

لغت نامه دهخدا

تهدید کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ترسانیدن و ترس دادن و تخویف کردن و اظهار عقوبت و سیاست کردن. ( ناظم الاطباء ). بیم کردن. ترسانیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : روز آدینه قائد به سلام خوارزمشاه آمد و مست بود و ناسزاها گفت و تهدیدها کرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 337 ). به چه قوت و عدت وکیل دریا را به انتقام خود تهدید می کنی. ( کلیله و دمنه ).
از توام تهدید کردی هر زمان
بینمت در دست محمود ارسلان.
مولوی.
تهدید مکن که بی قراریم
شمشیر مکش که بی گناهیم.
میرحسن دهلوی ( از آنندراج ).

واژه نامه بختیاریکا

سَهم وَندِن

پیشنهاد کاربران

intimidate

چشم زهره رفتن


کلمات دیگر: