کلمه جو
صفحه اصلی

توزین


مترادف توزین : سنجیدن، وزن کردن، سنجش

مترادف و متضاد

weigh-in (اسم)
توزین

weighing (اسم)
توزین

۱. سنجیدن، وزن کردن،
۲. سنجش


فرهنگ فارسی

خودرا آماده قبول کاری یاپیش آمدن کردن، وزن کردن
۱ - ( مصدر ) وزن کردن سنجیدن . ۲ - ( اسم ) سنجش . جمع : توزینات .

فرهنگ معین

(تُ ) [ ع . ] (مص م . ) وزن کردن .

لغت نامه دهخدا

توزین. [ ت َ ] ( ع مص ) دل نهادن بر....وزن نفسه علی ؛ کذا توزیناً، وطنها. ( از اقرب الموارد ). || سنجیدن و وزن کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). سنجش. ج ، توزینات. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. وزن کردن، سنجیدن.
۲. [قدیمی، مجاز] خود را آمادۀ قبول کاری یا پیشامدی کردن، سنگینی کاری را تحمل کردن و دل بر آن نهادن.

دانشنامه عمومی

توزین (بازیکن فوتبال). ولیتون د مورائس کویمبرا (به پرتغالی: Welliton de Moraes Coimbra) معروف به توزین (Tozin) بازیکن فوتبال در پست مهاجم اهل برزیل است که در شهر Gurupi و در تاریخ ۱۰ نوامبر ۱۹۸۴ به دنیا آمده است.
تعداد بازی ها و گل ها فقط مربوط به بازی های لیگ داخلی است و آمار به روز شده در تاریخ ۱۶ مارس ۲۰۱۳.
مائورینیو در تیم های فوتبال باشگاه فوتبال سنترو اسپورتیوو آلاگوانو، ساگان توسو، ساگان توسو و زی سوارز (قرضی)

گویش مازنی

/tow zean/ تاب دادن - پیچاندن

۱تاب دادن ۲پیچاندن


واژه نامه بختیاریکا

آهن روی زین

پیشنهاد کاربران

در پارسی " ترازش " از بن ترازیدن به چم وزن کردن


کلمات دیگر: