کلمه جو
صفحه اصلی

ته دیگ

فارسی به انگلیسی

burnt portion adhering to the pan

فرهنگ فارسی

( اسم ) ورقه ای از پاکیزه کردنپیراستن پاک داشتن . ۲ - پاکیزه کردن اخلاق . ۳ - اصلاح کردن از عیب و نقص ( شعر یا نثر را ) . ۴ - ( اسم ) پیرایش . ۵ - پاکیزگی . جمع : تهذیبات . یا تهذیب اخلاق . ( علم ) . یا تهذیب نفس .

فرهنگ معین

(تَ ) (اِمر. ) ورقه ای از برنج ، سیب - زمینی یا نان که در ته دیگ چسبیده و برشته شده باشد.

لغت نامه دهخدا

ته دیگ. [ ت َه ْ ] ( اِ مرکب ) ته گیره. چیزی که از طعام برشته ، ته دیگ چسبیده باشد. ( آنندراج ): ته دیگی ؛ جزء برشته ای ازغذا که به دیگ می چسبد. ( ناظم الاطباء ). قسمتی از پلویا چلو که در ته دیگ رنگ سرخ گیرد و برنجها بهم پیوسته میگردد. قسمت زیرین پلو و چلو که سرخ و سخت شده باشد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به ته شود.
- ته دیگ تراشیدن ؛ بد نواختن ذات اوتاری. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

مقداری از پلو که در تهِ دیگ چسبیده و برشته شده باشد، ته گیره.

دانشنامه عمومی

ته دیگ به قسمتی از پلو که به ته دیگ چسبیده و برشته شده باشد گفته می شود. ته دیگی جزء برشته ای از غذا است که به دیگ می چسبد. ناظم الاطباء می گوید:
ته چین
«قسمتی از پلو یا چلو که در ته دیگ رنگ سرخ گیرد و برنج ها بهم پیوسته می گردد. قسمت زیرین پلو و چلو که سرخ و سخت شده باشد. اگر ته دیگ حاوی مواد دیگری به جز برنج باشد به آن ته چین گفته می شود.»
انواع ته دیگ:

واژه نامه بختیاریکا

رَن رَن؛ بُرّن

جدول کلمات

بکران, بنکران

پیشنهاد کاربران

Scorched rice

ته دیگ به مازندرانی : بِـشتی beshti

در کردی سورانی :بنکر

crispy rice

ته دیگ به دزفولی میشه بُکَرون

ته دیگ به ترکی: قازماق


کلمات دیگر: