آلتی که در نقطیر مایعات بکار رود .
دم بند
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دم بند. [دَ ب َ ] ( اِ مرکب ) انبیق. ( ناظم الاطباء ). آلتی که در تقطیر مایعات بکار رود. || ( نف مرکب ) که دم بندد. که راه نفس گیرد. که از دم زدن بازدارد.
واژه نامه بختیاریکا
( دم بند * ) بندی جهت بستن در خورجین و مشک؛ در بند
کلمات دیگر: