مترادف سوزنده : داغ، سوزان، گرم، محترق، ملتهب
سوزنده
مترادف سوزنده : داغ، سوزان، گرم، محترق، ملتهب
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
سوزان، سوزش اور، سوزنده، محترق، سوزش دار
داغ، سوزان، گرم، محترق، ملتهب
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - آن که یا آن چه بسوزد . ۲ - گرم تابدار . ۳ - آنکه یا آن چه بسوزاند سوزاننده .
فرهنگ معین
(زَ دِ یا دَ ) (ص فا. ) ۱ - آن که یا آن چه سوزد. ۲ - گرم . ۳ - سوزاننده .
لغت نامه دهخدا
سوزنده. [ زَ دَ / دِ ] ( نف ) محرق و هر چیز که میسوزاند. ( ناظم الاطباء ) :
به آتش در شود گرچه چو خشم اوست سوزنده
به دریا در شود ورچه چو جود اوست پهناور.
کزآن سوزنده تر نبود هوایی.
در آتش سوزنده چه آرام توان یافت.
که در نی آتش سوزنده زودتر گیرد.
که زندگانی خود صرف ژاژخایی کرد.
به آتش در شود گرچه چو خشم اوست سوزنده
به دریا در شود ورچه چو جود اوست پهناور.
؟ ( لغت فرس اسدی ).
ز ما قصری طلب کرده ست جایی کزآن سوزنده تر نبود هوایی.
نظامی.
دل هیچ نیارامد چون عشق بجنبددر آتش سوزنده چه آرام توان یافت.
خاقانی.
ز سوزناکی گفتار من قلم بگریست که در نی آتش سوزنده زودتر گیرد.
سعدی.
مرا به آتش سوزنده رحم می آیدکه زندگانی خود صرف ژاژخایی کرد.
صائب ( از آنندراج ).
|| آنکه آتش می افروزد و مشتعل میکند. ( ناظم الاطباء ). || در تداول ، رنج دهنده. آزاردهنده.فرهنگ عمید
۱. آن که یا آنچه چیزی را بسوزاند.
۲. آن که یا آنچه بسوزد.
۳. [مجاز] بسیار غم آور.
۲. آن که یا آنچه بسوزد.
۳. [مجاز] بسیار غم آور.
دانشنامه عمومی
مختصات: ۳۶°۲۳′۵۳″ شمالی ۵۸°۰۶′۱۵″ شرقی / ۳۶٫۳۹۸۰۶°شمالی ۵۸٫۱۰۴۱۷°شرقی / 36.39806; 58.10417
سوزنده، روستایی است از توابع بخش مرکزی و در شهرستان خوشاب استان خراسان رضوی ایران.
این روستا در دهستان سلطان آباد قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۶۰۲ نفر (۱۱۴ خانوار)بوده است.
سوزنده، روستایی است از توابع بخش مرکزی و در شهرستان خوشاب استان خراسان رضوی ایران.
این روستا در دهستان سلطان آباد قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۶۰۲ نفر (۱۱۴ خانوار)بوده است.
wiki: سوزنده
واژه نامه بختیاریکا
سوزنا
کلمات دیگر: