کلمه جو
صفحه اصلی

بلیط


مترادف بلیط : پته، بلیت

برابر پارسی : گذرانه، پته

فارسی به انگلیسی

ticket, pass, tariff

ticket


pass, tariff


فارسی به عربی

تذکرة , ترخیص

مترادف و متضاد

pass (اسم)
رد، راه، پروانه، گذرگاه، بلیط، گردونه، عبور، معبر، جواز، گذر، گدوک، گذرنامه

ticket (اسم)
اگهی، برچسب، بلیط، ورقه

card (اسم)
کارت ویزیت، کارت، ورق، برگ، کارت تبریک، کارت عضویت، ورق بازی، بلیط، گنجفه، ماشین پرداخت پارچه

پته، بلیت


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - بلا سختی رنج آزار:( ببلت آسمانی دچار شد. ) ۲ - آزمایش . جمع : بلایا.
بلیت . تکه کاغذی که بر روی آن مشخصاتی چاپ شده باشد حاکی از بها و تاریخ و محل استفاد. آن و غالبا برای ورود به سینما و تماشاخانه یا اتوبوس یا قطار راه آهن و غیره به کار رود .

لغت نامه دهخدا

بلیط. [ ب ِ ] ( از فرانسوی ، اِ ) بلیت. تکه کاغذی که بر روی آن مشخصاتی چاپ شده باشد حاکی از بها و تاریخ و محل استفاده آن ، و غالباً برای ورود به سینما و تماشاخانه یا اتوبوس یا قطار راه آهن و غیره به کار رود. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به بلیت شود.

دانشنامه عمومی

در بعضی از مناطق کشور به درخت بلوط، بلیط گفته می شود.


درخت بلوط، و میوه یا محصول درخت بلوط را بلیط (balit) می گویند


واژه نامه بختیاریکا

بلوط

جدول کلمات

ورودیه


کلمات دیگر: