کلمه جو
صفحه اصلی

بعی

فرهنگ فارسی

بعو ٠

لغت نامه دهخدا

بعی. [ ب َع ْی ْ ]( ع مص ) بعو. رجوع به بعو شود. || بعی الغنم ؛ آوای گوسفند. ( دزی ج 1 ص 100 ). رجوع به بعبع شود.


کلمات دیگر: