کلمه جو
صفحه اصلی

بطشت

فرهنگ فارسی

یا بطشه ٠ ماخوذ از تازی شدت

لغت نامه دهخدا

بطشت. [ ب َ ش َ ] ( ع اِ ) بطشة شدت :اهالی بمقال... ناطق شده مانند مور بِطَشِت. بَطْشَت و طاس وحشت و دهشت افتاده... ( دره نادره چ 1341 هَ. ش. انجمن آثار ملی ص 359 ). و رجوع به بطشة شود.

بطشة. [ ب َ ش َ ] ( ع اِمص ) قوت و برتری بر دیگران. || قدرت و سطوت و اقتدار. || شدت. || ( اِ ) البطشة الکبری ؛ طبل بزرگ. ( ناظم الاطباء ). || ( اِخ ) بطشة الکبری ؛ جنگ بدر. ( ناظم الاطباء ) : یوم نبطش البطشة الکبری انا منتقمون. ( قرآن 16/44: المرشد ).

بطشت . [ ب َ ش َ ] (ع اِ) بطشة شدت :اهالی بمقال ... ناطق شده مانند مور بِطَشِت . بَطْشَت و طاس وحشت و دهشت افتاده ... (دره ٔ نادره چ 1341 هَ . ش . انجمن آثار ملی ص 359). و رجوع به بطشة شود.



کلمات دیگر: