کلمه جو
صفحه اصلی

از اف

فرهنگ فارسی

( از آف ) خسته را کشتن

لغت نامه دهخدا

( ازآف ) ازآف. [ اِزْ ]( ع مص ) خسته را کشتن : اَزْاءَف َ علیه. ( منتهی الارب ). اِجهاز. || گران و بیحرکت کردن انباشتگی شکم کسی را: اَزْاءَف َ فلاناً بطنه. ( منتهی الارب ).


کلمات دیگر: