کلمه جو
صفحه اصلی

ازاد زاد

فرهنگ فارسی

( آزاد زاد ) نجیب زاده

لغت نامه دهخدا

( آزادزاد ) آزادزاد. ( ن مف مرکب / ص مرکب ) نجیب زاده : تومرا یک لطمه بزن ، حارث گفت حاشا که من هرگز این کنم و هیچ آزادزاد پدر را لطمه نزند. ( مجمل التواریخ ).


کلمات دیگر: