کلمه جو
صفحه اصلی

دیبدار

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - نوعی است از تیره مخروطیان شبیه سرو دارای چوبی چرب و تند بو و برگهای ساده و پهن چوب آن بمصرف دکل کشتی میرسد . ۲ - درختی است مانند کاج و شیرهای دارد که سابقا بمصرف علاج لقوه میرسید صنوبر هندی شجره الجن .

لغت نامه دهخدا

دیبدار. ( اِ مرکب ) دیودار. درختی است که آن را شجرةاﷲ و شجرةالجن خوانند و آن صنوبرهندی است و آن را دیودار نیز گویند چه در فارسی بای ابجد و واو بهم تبدیل می یابند. ( برهان ) ( آنندراج ). صنوبر هندی. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به دیودار شود.


کلمات دیگر: