( بعمل آمدن ) برای کاری آماده شدن ٠ یا باستعمال گذاشته شدن ٠
بعمل امدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( بعمل آمدن ) بعمل آمدن. [ ب ِ ع َ م َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) برای کاری آماده شدن. || به استعمال گذاشته شدن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به همان متن شود.
کلمات دیگر: