من من
فارسی به انگلیسی
hem, hum, mm, mumble, uh
فارسی به عربی
تمتم
مترادف و متضاد
یاوه، سخن بیهوده، من من
من من، غرغر، سخن زیر لب
فرهنگ فارسی
( اسم ) سخن جویده جویده و تو دماغی تانی و درنگ بسیار در سخن گفتن : [ شنوندگان او یعنی سید میران و هما از من منهای نا مفهومش رو ی هم رفته چیزهایی که باید بفهمند فهمیدند .. ] ( شام .۳۶۳ )
فرهنگ معین
(مِ مِ ) (اِمر. ) (عا. ) سخن جویده جویده ، تأنی و درنگ بسیار در سخن گفتن ، تَمجْمُج .
لغت نامه دهخدا
من من. [ م ِ م ِ ] ( اِ مرکب ) حکایت صوت کسی که ندانسته ای را گوید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به من من کردن شود.
واژه نامه بختیاریکا
( مِن مِن ) مِق مِقِه
پیشنهاد کاربران
برگردان عکس حذف شده
کلمات دیگر: