( اسم ) کاغذین پیراهن : [ تا که دست قدر از دست تو بر بود قلم کاغذین پیرهن از دست قدر باد بدر ] . ( خاقانی )
کاغذین پیرهن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کاغذین پیرهن. [ غ َ هََ ] ( اِ مرکب ) کاغذین جامه. ( آنندراج ). پیرهنی که از کاغذ ساخته باشد :
ز خوبان داد میخواهم فغانی مهربانی کو
که سازد کاغذین پیراهن از طومار افسون هم.
کاغذین پیرهن از دست قدر باد بدر.
ز خوبان داد میخواهم فغانی مهربانی کو
که سازد کاغذین پیراهن از طومار افسون هم.
بابافغانی ( از آنندراج ).
تا که دست قدر از دست تو بربود کمرکاغذین پیرهن از دست قدر باد بدر.
خاقانی.
رجوع به کاغذین جامه شود.کلمات دیگر: